به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، هنر بلع شمشیر که ریشههای آن به هند باستان برمیگردد، امروزه کمتر شناخته شده اما تاریخچه آن بسیار غنی است. حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد، شمنها در هند این هنر را برای نشان دادن قدرت و پیوند خود با عالم ماورا توسعه دادند. آنها همچنین به انجام راه رفتن روی زغال داغ، دست زدن به مار و سایر شیوههای سختگیرانه ریاضت پرداختند.
سنت بلع شمشیر بهتدریج در سراسر جهان گسترش یافت. در سال ۴۱۰ میلادی، این عمل در طول نبرد توتونیها برای هنرنمایی تصرف رم دیده شد. سال حدود ۷۵۰ میلادی نیز جشنوارههایی در امپراتوری روم برگزار میشد که بلع شمشیر بخشی از سرگرمیها بود. تا قرن هشتم، نوعی تئاتر خیابانی ژاپنی به نام «سانگاکو» نیز ریشههای خود را به بلع شمشیر نسبت داد.
این هنر سپس راه خود را از روم و یونان به اروپا باز کرد و هنرمندان خیابانی قرون وسطایی مهارتهای خود را در این زمینه نشان میدادند. اگرچه کلیسای کاتولیک چنین نمایشهایی را در قرون وسطی ممنوع کرد، اما مردم عادی همچنان از تماشای نمایش بلع شمشیر لذت میبردند.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی، علاقه به نمایشهای خیابانی اروپا کاهش یافت و به همراه آن علاقه به بلع شمشیر نیز کمرنگ شد. انتهای همان قرن این هنر از طریق نمایشگاه جهانی کلمبیا در شیکاگو وارد آمریکا شد و نسلی جدید از هنرمندان آن پدید آمد. امروزه تعداد بسیار کمی هنرور وجود دارد که هنوز هم این عمل خطرناک را تمرین میکنند و بیشتر آنها اهل شهر آندرا پرادش هند هستند.
تلاشهای شعبدهبازان در پیشرفت پزشکی
در این دوره، مقالات مختلف به نقش مهم هنرمندان شعبدهباز شمشیرخور در پیشرفتهای علمی و پزشکی اشاره میکنند. ابتدا یک فیزیکدان اسکاتلندی از یک شمشیرخور برای مطالعه سیستم گوارشی انسان استفاده کرد. سپس در سال ۱۸۶۸، دکتر آدولف کوسماول با کمک یکی دیگر از این شعبدهبازان به اختراع اندوسکوپ پرداخت. با گذشت زمان، نمایشهای خوردن شمشیر کاهش پیدا کرد و آنها کمتر در سیرکها و نمایشگاهها دیده میشدند.
با توجه به اینکه این هنر بیشتر تبدیل به یک داستان تاریخی شده است، علاقهمندان این هنر مانند دن مایر، رئیس انجمن بینالمللی شعبدهبازان شمشیرخور، تصمیم گرفتند تا تغییر ایجاد کنند. مایر متوجه شد که روزهای ملی زیادی برای همهچیز وجود دارد؛ پس چرا نه برای شمشیرخوران؟ او معتقد بود که بسیاری از مردم نمیدانند چگونه این اجراکنندگان خود را برای سرگرم کردن مردم در معرض خطر قرار میدهند، بنابراین روز جهانی بلع شمشیر را ایجاد کرد که آخرین شنبه هر فوریه است.
خبر فوری-برند Vollebak با معرفی یک شنل نامرئی کننده، راهکاری آیندهنگرانه برای افرادی که نگران حریم خصوصی دیجیتال و تأثیر امواج الکترومغناطیسی هستند ارائه کرده است. این لباس نوآورانه، که از نقره خالص ساخته شده، یک سپر پیشرفته در برابر ردیابی، تشعشعات و حتی باکتریها محسوب میشود.
این پوشاک هوشمند، تمامی تشعشعات الکترومغناطیسی و سیگنالهای ردیابی را مسدود میکند. حتی دوربینهای مادون قرمز نیز نمیتوانند از این لباس عبور کنند، که آن را به گزینهای ایدهآل برای افرادی که دغدغه امنیت دیجیتال دارند، تبدیل میکند.
یکی از جذابترین قابلیتهای این لباس، جیبهای مخصوصی است که مانند قفس فارادی عمل میکنند. این جیبها کاملاً سیگنالهای تلفن همراه را مسدود میکنند، به طوری که حتی اگر گوشی روشن باشد، غیرقابل شناسایی باقی میماند. نقره خالص به کار رفته در پارچه آن برای جلوگیری از تشعشعات الکترومغناطیسی در فرکانسهای مختلف طراحی شده است.
یکی از ویژگیهای برجسته این لباس، توانایی آن در منحرف کردن تشعشعات مادون قرمز میانموج و بلندموج است. این قابلیت، کاربران را در شرایط کمنور، برای دوربینهای حرارتی و امنیتی نامرئی میکند.
پارچه این شنل نامرئی کننده، با نقره خالص تزریق شده است، که علاوه بر مسدود کردن سیگنالها، خاصیت آنتیباکتریال نیز دارد. این ویژگی به کاهش خطر انتقال باکتریها و آلودگیهای سطحی کمک میکند.
برخلاف تصور رایج که لباسهای محافظتی ناراحتکننده هستند، شنل Vollebak کاملاً سبک و راحت است. طراحی آن مانند یک ژاکت معمولی بوده و به راحتی در محیطهای شهری یا ماجراجوییهای فضای باز قابل استفاده است. ظاهر آن نیز حس یک لباس پیشرفته از مأموریتهای فضایی آینده را تداعی میکند.
Vollebak این لباس را با استفاده از همان ماده محافظی که ناسا برای مریخنورد کنجکاوی به کار برده، توسعه داده است. پوسته بیرونی آن امواج رادیویی و مایکروویو را در محدوده فرکانسی 0.2 گیگاهرتز تا 10 گیگاهرتز مسدود میکند. این محدوده شامل وایفای، بلوتوث، ارتباطات ماهوارهای و حتی سیستمهای راداری است.
فناوریهای پیشرفته همیشه قیمت بالایی دارند و شنل نامرئی کننده Vollebak نیز از این قاعده مستثنی نیست. مجموعه کامل این زره دیجیتال، شامل ژاکت و شلوار، با قیمت ۵۲۹۰ دلار عرضه میشود. اگر قصد خرید هرکدام را بهصورت جداگانه دارید، ژاکت ۳۲۹۵ دلار و شلوار ۱۹۹۵ دلار قیمتگذاری شده است. پیشسفارش این لباس هماکنون امکانپذیر است و انتظار میرود تحویل آن در ماه آوریل باشد.
به گزارش شفقنا؛ وبگاه آرتی عربی نوشت: «کارشناسان میگویند که این نوآوری میتواند منجر به پیشرفتهای بزرگ در چندین صنعت مهم که به الماس وابسته هستند، از جمله ابزارهای برش و صیقل، شود. تا به حال، سختترین انواع الماس در دهانههای شهابسنگها و نوارها یافت شدهاند که به این معنی است که این نوع الماسها نادر و اغلب کوچک هستند».
بیشتر الماسهای طبیعی و مصنوعی دارای ساختار مکعبی هستند، اما این الماسهای فوقالعاده مقاوم مانند آنچه در دهانهها یافت میشود، و به نام لونسدالیت (lonsdaleite) شناخته میشود، دارای ساختار ششگوش است.
لونسدالیت برای اولین بار در سال ۱۹۶۷ در شهابسنگ کنیون دیابلو در آریزونا کشف شد. در حالی که کاربردهای این الماس ششوجهی به دلیل اندازه کوچک و خلوص نمونههای بهدستآمده بهطور عمده استفاده نشده بود، تیمی از دانشمندان توانستند الماس ششوجهی با تبلور بالا و نیمهخالص را با گرمکردن گرافیت تحت فشار بسیار زیاد تولید کنند.
دانشمندان به رهبری لیو بینگ بینگ و یائو مینگ گوانگ از دانشگاه جیلین چین میگویند که این الماس دارای ثبات حرارتی بسیار بالا و سختی فوقالعاده است، به این معنی که میتواند پتانسیل بزرگی برای کاربردهای صنعتی داشته باشد.
بر اساس تحقیقی که در مجله Nature Materials منتشر شده است، الماس ششوجهی ساخته شده دارای کیفیت بالا و خصوصیات فیزیکی عالی است، بهطوریکه ۴۰٪ قویتر از الماس طبیعی است. همچنین ساختار “الماس فوقالعاده” دارای ثبات حرارتی تا ۱۱۰۰ درجه سانتیگراد و سختی بسیار بالایی معادل ۱۵۵ گیگاپاسکال (GPa) است که این در مقایسه با الماس طبیعی دارای سختی حدود ۱۰۰ گیگاپاسکال و ثبات حرارتی حدود ۷۰۰ درجه سانتیگراد است.
با وجود ویژگیهای نادر این الماس، پروفسور الیور ویلیامز، رئیس گروه ماده متراکم و اپتیک در دانشگاه کاردیف، میگوید که این الماس گرانتر از الماس طبیعی که در فروشگاههای جواهرات به فروش میرسد نخواهد بود. او افزود: «قیمت الماس مصنوعی میتواند از ۳۰۰ دلار به پایین باشد که برای کاربردهای صنعتی، باید بسیار ارزانتر از الماس طبیعی محسوب میشود».
رکنا: توماس ادیسون، جادوگر مِنلو پارک و از بزرگترین مخترعان تاریخ، با بیش از هزار اختراع ثبتشده از جمله لامپ الکتریکی، گرامافون و دوربین فیلمبرداری، نقشی اساسی در تحول زندگی بشر و آغاز عصر الکتریسیته ایفا کرد.
به گزارش رکنا، توماس ادیسون یکی از برجستهترین مخترعان و کارآفرینان تاریخ بود که نقش بزرگی در شکلگیری فناوریهای مدرن ایفا کرد. او با ثبت بیش از ۱۰۰۰ اختراع، زندگی بشر را دگرگون کرد. اختراعات او از جمله لامپ الکتریکی، گرامافون و دوربین فیلمبرداری برای همیشه دنیا را تغییر داد و عصر جدیدی را با ورود به دنیای برق رقم زد.
در ادامه این مقاله نگاهی جامع به زندگی، موفقیتها و چالشهای این نابغه آمریکایی خواهیم داشت.
خانواده و دوران کودکی
توماس آلوا ادیسون در ۱۱ فوریه ۱۸۴۷ در میلان ایالت اوهایو متولد شد. او آخرین فرزند خانوادهای پرجمعیت با هفت فرزند بود. ساموئل ادیسون، پدرش، یک تاجر و سیاستمدار و مادرش، نانسی متیوز الیوت، یک معلم بود. نقش مادرش در آموزش وی بسیار مهم بود، بهخصوص که ادیسون تنها چند ماه در مدرسه تحصیل کرد و پس از آن، مادرش شخصاً مسئول آموزش او شد.
مشکل شنوایی و تأثیر عمیق آن
از کودکی، توماس دچار مشکل شنوایی شد که به مرور زمان شدت یافت. این نقص که احتمالاً به دلیل بیماری یا عفونت گوش میانی ایجاد شده بود، او را از شنیدن بسیاری از صداها محروم کرد. اما ادیسون این محدودیت را به فرصتی برای تمرکز بیشتر بر روی مطالعات و تفکرات عمیق تبدیل نمود.
تجربیاتی ارزشمند در قطار
ادیسون در ۱۲ سالگی، به دلیل مشکلات مالی خانواده، به عنوان فروشنده در قطار فعالیت کرد. اما او با دیگر همسالانش تفاوت چشمگیری داشت، زیرا یک واگن قطار را به آزمایشگاه علمی خود تبدیل کرده بود. درآمد حاصل از فروش را صرف خرید تجهیزات شیمیایی میکرد و علاقهاش به علم و اختراعات در دل همین قطار شعلهور شد.
در یکی از روزها، آزمایشهای شیمیایی او موجب آتشسوزی کوچکی در قطار شد که این حادثه او را از ادامه آزمایشها در قطار محروم کرد.
تلگرافچی؛ آغاز دنیای الکترونیک
پس از نجات دادن فرزند یکی از مدیران ایستگاه راهآهن، ادیسون یادگیری تلگرافنگاری را آغاز کرد. او به سرعت خود را با ارتعاشات دستگاه تلگراف هماهنگ کرد و مهارت زیادی در این زمینه کسب نمود. همین مسیر بود که او را به دنیای اختراعات و ارتباطات الکترونیکی سوق داد.
اولین اختراع: دستگاه ضبط رای الکترونیکی
در سال ۱۸۶۹، ادیسون اولین اختراع خود، یعنی دستگاه ثبت رأی الکترونیکی را ارائه کرد. این دستگاه اگرچه از نظر علمی جالب توجه بود، اما به دلیل عدم استقبال سیاستمداران، شکست خورد. این تجربه به او آموخت که نیاز بازار در تصمیمگیریهای اختراعی بسیار تعیینکننده است.
فرادید| تاریخچه گذرنامه پیچیده و طولانی است. از چین باستان تا روم کلاسیک، اسنادی شبیه گذرنامهها هزاران سال استفاده شدهاند. با این حال، پیشینه مستقیم گذرنامه امروزی معمولاً به «سند عبور ایمن» نسبت داده میشود؛ مدرکی از قرون وسطی که برای کمک به مسافران و تاجران برای اثبات هویتشان در سرزمینهای خارجی طراحی شده بود. خود واژه انگلیسی «پاسپورت» از کلمات لاتین passer (عبور کردن) و portus (بندر یا گذرگاه) گرفته شده است.
به گزارش فرادید، این واژه نخستین بار سال ۱۵۴۰ به کار گرفته شد؛ زمانی که شورای خصوصی انگلستان در دوره سلطنت هنری هشتم شروع به صدور اسناد مسافرتی کرد. اما گذرنامه مدرن، اختراعی نسبتاً جدید است. این سند سال ۱۹۲۰ از طریق توافقی در جامعه ملل استاندارد شد و به یکی از اسناد ضروری برای سفرهای بینالمللی و در عین حال ابزاری قدرتمند برای محدود کردن جابهجایی تبدیل شد.
مجوزهای مسافرتی دوران باستان چه بودند؟
مدل سفالی برج مراقبت مرکزی، قرن اول تا اوایل سوم پس از میلاد
قدیمیترین نظام شناختهشده برای کنترل جابهجایی افراد در مرزها، نظام guosou (به معنای «قفل و ایستگاههای بازرسی») در چین باستان بود. این نظام که قدمتش به دوران ایالتهای متخاصم (۴۷۵-۲۲۱ پیش از میلاد) میرسد و بعدها در دوران سلسله هان (۲۰۲ پیش از میلاد – ۲۲۰ میلادی) رسمی شد، حرکت مردم و کالاها را در سراسر امپراتوری تنظیم میکرد.
پس از توسعه جاده ابریشم، این نظام ایجاب میکرد مسافران برای عبور از ایستگاههای بازرسی مختلف مجوزهایی همراه داشته باشند که هویت، مقصد و هدف سفرشان را مشخص کند. اسناد مورد استفاده در این نظام که بیشتر روی چوب نوشته میشدند، از سوی پژوهشگران به گذرنامهها یا ویزاهای اولیه تشبیه شدهاند.
مجسمه سنگ مرمر امپراتور روم دیوکلتیان، قرن هفدهم در Chateau de Vaux-le-Vicomte، فرانسه به نمایش گذاشته شد
در امپراتوری روم، مسافران رسمی tractorium (نامهای به نام امپراتور) دریافت میکردند که به آنها اجازه میداد از حمایت و امنیت در مسیرشان برخوردار باشند. این اسناد بهعنوان مدرک هویت و تأیید رسمی این بودند که دارنده آن از سوی امپراتور مجاز شناخته شده است. شهروندان روم داخل امپراتوری آزادی جابهجایی داشتند و نیازی به گذرنامه نداشتند. با این حال، برخی اعضای civitas Romana، مانند کهنهسربازان نظامی که تابعیت روم را دریافت کرده بودند، مدارکی به نام دیپلم دریافت میکردند که تابعیت آنها را تأیید میکرد.
سند «عبور ایمن» چه بود؟
پادشاه هنری پنجم، ق. قرن ۱۶ – ۱۷
سند پیشگام گذرنامه امروزی، «مدرک عبور ایمن» در قرون وسطی بود که به guidaticum یا sauf-conduit نیز معروف است. این اسناد که بهعنوان نامههای امتیاز صادر میشدند، نام دارنده و هدف مأموریت او را شامل میشدند و از سوی پادشاهان یا مقامات حکومتی برای تضمین امنیت مسافران صادر میشدند.
در منطقه آراگون-کاتالونیای قرون وسطی، guidaticum به تسهیل تجارت و سفر میان جوامع مسیحی، یهودی و مسلمان کمک میکرد. بهطور مشابه در فرانسه قرون وسطی، sauf-conduit برای دیپلماتها، تاجران و زائران مذهبی صادر میشد. در انگلستان، نخستین اشاره به «عبور ایمن» در قانون پارلمان سال ۱۴۱۴ در دوره سلطنت هنری پنجم دیده میشود. این اسناد در مجموع امکان دیپلماسی امن و سفرهای نسبتاً مطمئن را تحت اقتدار صادرکننده فراهم میکردند.
هنری هشتم، اثر هانس هولبین، ۱۵۴۰
سال ۱۵۴۰، شورای خصوصی انگلستان در دوره هنری هشتم رسماً صدور «گذرنامه» را آغاز کرد. قدیمیترین نمونه باقیمانده که به امضای شاه چارلز اول رسیده مربوط به ۱۸ ژوئن ۱۶۴۱ است. سال ۱۷۹۴، اختیار صدور گذرنامه در بریتانیا به وزیر امور خارجه واگذار شد. این اقدام گامی مهم در مسیر توسعه نظام مدرن گذرنامه محسوب میشود.
نظام گذرنامه مدرن چقدر قدمت دارد؟
ایده گذرنامه استاندارد جهانی نسبتاً جدید است. در حالی که اسناد عبور ایمن تاریخی برای تسهیل سفر تاجران و مسافران از جمله دشمنان بالقوه طراحی شده بودند، ظهور گذرنامه مدرن پس از جنگ جهانی اول رخ داد. توافقی که سال ۱۹۲۰ در جامعه ملل برای استانداردسازی گذرنامهها صورت گرفت، با هدف مدیریت جابهجایی گسترده مردم در دوران پس از جنگ تنظیم شده بود. این هدف بیشتر بر ایجاد یک سند هویتی برای محدود کردن سفر و کنترل مهاجرت متمرکز بود تا تسهیل سفر جهانی.
کنترل پاسپورت، فرودگاه بین المللی هلسینکی، فنلاند، ۲۰۱۸
تا سال ۱۹۶۳، واقعیت وابستگی آزادی جابهجایی شهروندان به قدرت کشور صادرکنندهی گذرنامه در سازمان ملل به اوج رسید. در نخستین کنفرانس بینالمللی درباره گذرنامهها، لغو گذرنامه در سطح جهانی به بحث گذاشته شد. با وجود موافقت اکثریت با این موضوع، ایالات متحده و متحدانش این پیشنهاد را به دلایل «منافع و امنیت ملی» رد کردند.
امروزه، گذرنامهها همچنان اسناد ضروری سفرهای بینالمللی هستند، اما در عین حال نمادی از تسلط دولت-ملت بر حق ذاتی افراد برای جابهجایی آزادانه در مرزهای بینالمللی بدون کسب مجوز محسوب میشوند. پارادوکس نظام گذرنامه مدرن در اینست که در حالی که وعده جابهجایی را میدهد، همزمان نظارت و محدودیت را نیز تحمیل میکند.
فرهیختگان-کپی شدن طرحهای خلاقانه یا نقض حقوق فناوریها و نوآوریهای جدید در دنیای امروز به یکی از چالشهای جدی برای پژوهشگران، محققان و فناوران تبدیل شده است؛ چالشی که باعث میشود بخشی از بازیگران این عرصه، از خیر ارائه طرحهایشان بگذرند یا آنها را بهصورت چراغ خاموش دنبال کنند. در چنین شرایطی «مالکیت فکری» را میتوان سدی محکم برای حفاظت از طرحها و صاحبانشان دانست؛ مالکیتی که چتر حمایتیاش برای داراییهای نامشهود در دنیای امروز است و با ثبت داراییهای فکری در عرصههای مختلف از فرهنگ و هنر گرفته تا فناوری و نوآوری به نام پدیدآورندگان، از سرقت آنها جلوگیری میکند. بااینحال، خطر کپی و سواری مجانی طرحها و داراییهای فکری حفاظتنشده هنوز در کشور ما وجود دارد و دلیلش عدم وجود زنجیره مدیریت دارایی فکری به معنای واقعی آن برای صیانت از داراییهای نامشهود افراد است.
هرچند مالکیت فکری عرصههای مختلفی را شامل میشود، اما تمرکز در ایران بیشتر به حوزه ثبت اختراع محدود میشود، بهطوریکه اگر بگوییم مالکیت فکری در ایران به معنی ثبت اختراع است، گزافه نگفتهایم. موضوعی که برای واکاوی فرازوفرود آن با یکی از چهرههای تأثیرگذار در زمینه مدیریت داراییهای فکری به گفتوگو نشستیم. میترا امینلو که نزدیک به دودهه نامش با این حوزه گره خورده و آوازه فعالیتهایش موجب شده به عنوان چهارمین زن تأثیرگذار در مالکیت فکری در بخش کارآفرینی و رهبران کسبوکار بین ۱۰۰ زن برجسته دنیا انتخاب شود. او که پیش از این مدیریت کانون مدیریت داراییهای فکری معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان را برعهده داشت، بعد از مدتی از این سمت خداحافظی کرد و حالا در کسوت مدیرگروه مدیریت دانش و تجاریسازی علم و نوآوری مؤسسه تحقیقات سیاست علمی کشور فعالیت میکند. او در گفتوگوی بیش از یکساعته خود با «فرهیختگان» به ماجرای مالکیت فکری ایران پرداخت که در ادامه مشروح این گفتوگو را از نظر میگذرانید. بهعنوان یکی از چهرههای باسابقه و تأثیرگذار حوزه مالکیت فکری، تصور میکنید ریشه اصلی چالشهای امروز کشور در این حوزه کجاست؟ من قریب به دودهه یعنی دقیقاً درطول ۱۸ سال گذشته بخشی از همین سیستم بودهام و درحقیقت در عمده بخشهایی از راهاندازی، آموزش، طراحی خدمات و سیاستگذاری حضور داشتم. در عموم جلسات دولت و مجلس در بحث قانون مالکیت فکری حضور پیدا کردهام. چندین سال نماینده وزارت بهداشت در دولت و مدتی هم نماینده معاونت علمی در این حیطه بودم. سال ۹۲ در جلسات دولت، نماینده دادگستری اعلام کرد بحث مالکیت فکری یک قانون اساساً قضایی است، درحالیکه اینگونه نیست. مهمترین منطق این قانون را باید منطق اقتصادی دانست، بعد از آن موضوعات حقوقی و قضایی و مدیریتی و فنی به این حوزه اضافه میشوند، یعنی این حوزه جنبههای مدیریتی، اقتصادی و حقوقی دارد.
اما متأسفانه قانون ما امروز در کشور عمدتاً یک قانون قضایی است و عدم اتصال به قوانین و سیاستهای کسبوکار و تجارت و اقتصاد که این یک چالش عمده است. ریشه آن هم به عدم درک و حتی توجه سیاستگذار به مسئله مالکیت فکری بهعنوان یک امر زیرساختی در اقتصاد مبتنیبر دانش و مبتنیبر نوآوری برمیگردد. حالا سؤال این است که چرا این حوزه اصطلاحاً به بازی اقتصادی تبدیل نمیشود؟ دلیلش این است که اصلاً این حوزه بازی وزارت اقتصاد و صنعت نیست. اساساً برای این دو وزارتخانه گلوگاه و رگ حیات تحول نیست که قاعدتاً باید ناموس آنها باشد. تقریباً عمده بازی این حوزه، صرفاً بازی مربوط به اختراع است، آن هم فقط زمانی که از من خواسته شد به معاونت بروم! رفتم که بگویم این بازی تنها بازی اختراع آن هم فقط ثبت در آمریکا نیست.
ممکن است مسئله را از دو رویکرد بالا به پایین و پایین به بالا نگاه کنیم، اما یادمان باشد سیاستی را که بالادست وضع میکند، گاهی جهت حرکت بنگاه- بهویژه دانشبنیان در معنای عام که حتی شامل دانشگاه است- تعیین میکند، لذا وقتی میگوییم ثبت اختراع، آن هم در آمریکا، عملاً محققان دانشگاه را آوردهایم جلوی صف و برای صنعت جذابیتی ایجاد نکردهایم. آن هم صنعتی در کشوری مثل ایران که عمدتاً مبتنیبر Development است و نه لزوماً مبتنیبر Research. البته این به معنای کمارزش شمردن اختراع نیست، این مسیر توسعه ماست که باید طی کنیم.
از نظر من این اصلیترین مسئله است و بحث بعدی هم وجود نهادهای مختلف است که عمدتاً میخواهند فقط یک نقش را ایفا کنند و در این میان ابزارها و کارکردها و اقدامات دیگر مدیریت داراییهای فکری، زمین مانده و همه بر موضوع اینکه مرجع ثبت کجا باشد، نماینده ایران در وایپو کدام سازمان باشد و خلاصه اثبات «کت تن کیست» نزاع میکنند یا حداقل اینکه همافزایی نمیکنند. هر دو موضوعی که اشاره کردم بحثهای وسیعی میطلبند که باید گفتمانسازی شوند، یعنی اگر بخواهم در یک جمله جمعبندی کنم کشور ایران باید بر مسئله دکترین مالکیت فکری خود فکر کند، گفتوگو کند، اجماعسازی کند، تقسیم کار ملی کند و همآفرینی کند. نقطه عزیمت بحث در توافق بر دکترین کشور در این حیطه است.
یکی از چالشهای اصلی ما مرجع ثبت اختراعات در کشور است. در ظاهر قوه قضائیه دست برتر را دارد. سال 92 و 93 من از وزارت بهداشت، آقای دکتر کامران باقری از معاونت علمی و آقای مهندس آقاکثیری نماینده وزارت صمت و فردی هم از وزارت علوم که اسم ایشان یادم نیست، در این حوزه یک نامه 4 امضایی به امضای وزرایمان برای معاون اول رئیسجمهور [آقای دکتر جهانگیری] تهیه کردیم و این نامه هم بر سر تغییر مرجع ثبت در حوزه مالکیت فکری با استناد به نقشه جامع علمی کشور بود. یعنی ما در برههای بسیار تلاش کردیم تا مرجع این حوزه بر اساس نقشه جامع علمی کشور به دولت بیاید و 5- 6 سال پیگیر آن بودیم.
این نامه به کمیسیون اصلی دولت رفته بود و 4 وزیر هم آن را امضا کرده بودند، اما احتمالاً وزرا به خوبی توجیه نشده بودند و عملاً کار در نهایت به نتیجه نرسید که البته به نظرم شاید حکمتی هم داشته است. معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان در یک برههای با تدبیر دکتر مهدی الیاسی، تصمیم گرفت به موضوع مرجع ثبت دیگر ورود نکند. یعنی توافق شد قوه قضائیه مرجع ثبت بماند و عملاً در این زمینه توافق صورت گرفت. هرچند افراد یک سال از این توافق خشنود نبودند اما بعداً حداقل من متوجه شدم که از حیث سیاستگذاری، اتفاقاً توافق خوبی هم بود.
یعنی یک توافق با 4 بند بین معاونت علمی و قوه قضائیه منعقد شد و متعاقب آن دیگر معاونت به موضوع مرجع ثبت هم ورود نداشت. ادامه چالش بر سر موضوع مرجع ثبت به نظرم در کلیت به نفع کشور نبود. اگرچه آن توافق 4 بندی هم نهایتاً اجرایی نشد. اما معطل نمودن موضوعات مهم سیاستی به خاطر مرجع ثبت که اساساً موضوعی چالشی بود، همه بخشهای سیاستگذاری را از موضوعات بااهمیت به دور نگه داشت و به نظرم کمی عقب ماندیم. در موضوع مرجع، اساساً قوه قضائیه آماده مذاکره هم نبود بهطوریکه قوه قضائیه هیچ موضوعی را در این زمینه از کسی قبول نمیکرد. یعنی به نظر تصور آنها این بود که اگر در بحث مرجع ثبت به اصطلاح بله بگوید دیگر باید در همه حوزهها هم عقبنشینی کند، به همین دلیل تحت هیچ شرایطی از این موضع عقب نمینشست، نه در دولت و نه در مجلس.
ما هم بعد از این مسئله، به تقویت قوه قضائیه در مرجع ثبت پرداختیم. حتی با وجود اینکه دولت ابتدا با وزارت صمت و بعد از طریق دادگستری میزبان شدند تا مرجع ثبت انتقال پیدا کند. لکن با دانش و تجربه امروزم و با اقتضائات امروز ایران، گمان میکنم مسئله الان مرجع ثبت نیست و باید سیستم اجازه بدهد قوه این مأموریت را به شایستگی انجام دهد و سایر بخشها همانطور که گفتم باقی تکههای پازل را از منظر سیاست نوآوری بیاورند، درست کرده و کار کنند. در این مسیر هم در عین استقلال دستگاهها، همافزایی مهم است. تأکید میکنم مرجع ثبت بودن دقیقاً یعنی مرجع ثبت بودن؛ نه اینکه هر چه در مسئله مدیریت دارایی فکری طرح شد، پس مسئول قوه قضائیه است، چه به خواسته خودش و چه دیگران بر آن نهاد تحمیل کنند. گاهی این موارد هم، بار کاری زیاد ایجاد میکند که باعث بازماندن از اصل وظیفه میشود، گاهی تضاد منافع و گاهی اصلاً وظیفه آن دستگاه نیست، مثل تجاریسازی.
بنابراین ستاد نانو یکی از کنشگران اصلی حوزه ثبت اختراع به حساب میآید. روند حرکت این ستاد را چطور ارزیابی میکنید؟ آقای دکتر سرکار در اجرای سند نانو تصمیم گرفتند که سه زیرساخت را در کشور در نانو دنبال کنند که شامل استاندارد، شبکه آزمایشگاهی و مالکیت فکری میشد. این کار را انجام دادند و آن برهه هم اصلاً معاونت علمی به شکل فعلی نداشتیم و به همین دلیل آقای دکتر سرکار هم سیاست مالکیت فکری را با تمرکز بر ثبت اختراعات را از محققان نانو شروع کرد. خودشان دبیر ستاد بودند و قاعدتاً اختیار آن مجموعه را داشتند. باید این را هم بگویم یکی از ویژگیهایی که آقای دکتر سرکار دارند، ساختن ستاره است، یعنی ایشان از شرکتها و افراد ستاره ساختهاند. تا جایی که همین امروز که در دنیا هوش مصنوعی و کوانتوم مهم است، باز هم ستاد نانو داریم و تولیدات نانویی برای کشور اهمیت دارد. نمایشگاه نانو از مهمترین نمایشگاههایی است که در کشور دیده میشود.
این الگو باید تسری و توسعه یابد نه اینکه صرفاً در یک حیطه گسترش خطی پیدا کند. امروز که ایشان مسئولیت مرکز توسعه فناوری را دارند، امیدوارم همین نگاه را با رویکرد تحولی به اقتضای امروز ایران و دنیا در سایر ستادها هم پیگیری کنند. حتی شاید لازم به بازتوزیع منابع برای تخصیص ارقام مؤثری برای ستادها و فناوریهای دیگر باشد. بالاخره همه میدانیم منابع کم و محدود است. باید با درایت و درک شرایط جابهجا کنیم.
همانطور که گفتم ایشان 80 درصد از حمایت را روی 20 درصد افراد متمرکز کردند که خروجی آنها تعدادی ستاره شد. از آن جمله میتوان از دکتر محمد عبدالاحد که دانشمند جهان اسلام است یا آقای دکتر میرباقری که ربات جراحی سینا را ساختند که به کشورهایی مثل اندونزی هدیه شد، نام برد. اما مسئله اینجاست که این افراد محصولات و فناوریهایی دارند، اما چالش رگولاتوری، ارائه محصول به بازار، تولید انبوه، مسائل بازار و کسب و کار و از این قبیل هم دارند. این فناوران و فناوران مشابه نیاز به حمایت در شقوق دیگر مالکیت فکری و نیاز به تنظیم قرارداد مالکیت فکری دارند. نیاز به تحلیل و رصد دارند، نیاز به ارزشگذاری و ممیزی دارند. باید برایشان پورتفو ساخت.
یکی از تأکیدات من در معاونت حتی برای ستادها سرمایهگذاری روی تیمها بود به جای افراد، تا کار میرا نشود یا با حذف یک فرد به هر دلیلی سرمایهها هدر نرود و کار زمین نماند. لکن مثلاً در مورد این چند فناوری که اسمشان را بگذاریم ستاره، مسیر اینگونه شد که مثلاً فردی درخواست اختراعش 6 سال پیش در اتحادیه اروپا تسلیم اظهارنامه شده بود، اما بعد از 6 سال هنوز گرنت نشده بود. به هرحال باید هزینه نگهداری در حدود 600 یورو پرداخت میشد. در آن شرایط سخت منابع ارزی نداشتیم. شرکت خودش که پرداخت نمیکرد. از مدیر بالادست تا دوست و آشنا هم تماس میگرفتند که چرا پول فناور برتر کشور را نمیدهی؟! میگفتیم فعلاً شرکت خودش پرداخت کند و اساساً کمک ما به این قبیل شرکتها از منظرهای دیگر و پورتفوسازی و حل سایر جوانب مالکیت فکری است.
لکن فضای رسانهای عجیبی را شکل داده بودند طوریکه ایشان را بردند در شبکه چهار و علیه معاونت علمی صحبت کردند و کلیپش را افرادی وایرال کردند. این کار زیبا نبود، در کنار اینکه خلاف واقع و جوسازی هم بود. این کار در مورد تعدادی از همین فناورانی که عمده ثبتها برای ایشان انجام شده بود نیز اتفاق افتاد. کلیدواژه هم شده بود نام امینلو. که این فرد جلوی ثبتهای فناوران را گرفته است! البته من آنجا یقین کردم که تیم و رسانه و روایت چقدر مهم است که میتواند حتی باعث شود فردی قسم بخورد ماست سیاه است! به هرحال تاریخ کوتاهمدت را افراد نقل میکنند و تاریخ بلندمدت را زمانه. اگر اجازه بدهید پاسخ به این سؤال را در همینجا خاتمه دهم.
چرا ما هنوز نمیتوانیم به صورت سالانه در کشور اعلام کنیم که چه تعداد ثبت اختراع جدید داریم؟ دلیل این مسئله چیست؟ مسئله ما هم همین است که اصلاً چنین آماری نداریم. در شاخص GII ما 7 پیلار (رکن) داریم که رتبهمان نیز در آخرین گزارش 64 بوده که میانگین همین 7 رکن است. نگاه کنید ما در یکی از رکنها رتبه 133 و در دیگری رتبه 14 را داریم. یعنی عملاً این کارنامه، کارنامهای است که در یکی از درسهای آن نمره قبولی نداریم و در دیگری نمره عالی کلاس را داریم. یعنی در برخی موارد خیلی خوب عمل کرده و در برخی موارد هم عملکرد قابل دفاعی نداریم. خودمان وقتی میخواستیم آمار ثبت اختراع 5 سال گذشته را بررسی کنیم، حتی داده این حوزه را نتوانستیم از قوه قضائیه دریافت کنیم و از سایت روزنامه رسمی واکشی کردیم. تأسفبار اینجاست که در اختراعات 5 سال گذشته هم 90 درصد آنها دیگر اعتبار ندارد. نگاه کنید اختراع صرفاً برای مصارف دانشگاهی است و وقتی ما درباره مالکیت فکری حرف میزنیم، درباره چند اختراع صحبت نمیکنیم، بلکه به دنبال تعریف مسئله و حل آن هستیم و این احتمالاً یکی از چالشهای اجراییسازی ماده 5 قانون جهش دانشبنیان است که اساساً سخت اجرایی خواهد شد و اگر حاضر به گفتوگو، اصلاح و آماده کردن شرایط و بستر آن نباشیم، بعید بهنظر میرسد اجرای قانون امری دستیافتنی حداقل در زمان نزدیک باشد.
به سؤال برگردم. آمار ثبت اختراعات؟ ملی یا خارجی یا درخواست بینالمللی (PCT)؟ اینکه بگوییم آمار نداریم گزاره دقیق و درستی نیست. آمار داریم حتی آمار ملی. اما باید از کجا بگیریم؟ آمار ملی را باید از سازمان جهانی مالکیت فکری بگیریم که خوب به دلیل اظهار با یکسال تأخیر معمولاً یکسال آخر دادهها را نداریم. این آمار را فقط براساس سرفصلهای وایپو داریم. خیلی خوب بود مثل سایر کشورها آمار ملی هم با جزئیات در سایت مرجع ثبت یعنی قوه قضائیه و در کپیرایت یعنی وزارت ارشاد درج میشد. همین موارد است که بهنظرم مأموریت و وظایف مرجع ثبت بوده که خوب است بهجای اشتغال به ساختن آیکون و منو تجاریسازی در وبسایت خودش به اینها بپردازد. چقدر هم خوب میشود. چقدر حتی همین شرکتهای دانشبنیان میتوانند در ارتقای سامانههای جستوجو و آماری به هر دو مرجع ثبت کمک کنند.
من مطمئنم هم معاونت علمی و هم صندوق نوآوری با روی گشاده از مسئله استقبال خواهند کرد و هم تأمین هزینه. فقط این نکته را بگویم به طور کلی که در ایران الان سالانه حدود 11 تا 12 هزار درخواست ثبت اختراع داریم که 2 تا 3 هزار مورد، آن شرایط را احراز و موفق به دریافت سند میشوند. نقشه جامع علمی کشور شاخص را برای سال 1404 تعداد 20 هزار ثبت در سال دیده که الان عملاً 10 یا 15درصد شاخص را تأمین کردهایم و البته با شاخص نقشه فاصله داریم ولی شاید هم، هدفگذاری باید بازنگری شود. که در این موضوع مفصلاً حرف دارم.
البته صحبتهایی هم دوستان ستاد بازنگری نقشه از شورای عالی انقلاب فرهنگی با من در این خصوص داشتهاند. آمار بینالمللی هم که در GII هست. رتبه ایران در رکن 6 و7 که خروجیهای دانش هستند خیلی بهتر از ورودیهاست که اگر ساده بگویم یعنی با غذای کم، کار بیشتری انجام دادیم. حتی در علامت تجاری الان رتبه یک دنیا هستیم ولی خوب این با رتبه 133 ساختار نهادی یعنی رکن یک همخوانی ندارد. خلاصه و در نهایت نمیشود گفت نوآوری را بردیم در جامعه سرسفره مردم.
جدیدترین اختراع ثبت شده مرسدس بنز نشان دهنده نصب نمایشگر لمسی روی چرخ خودرو است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین و براساس گزارش پدال، با اینکه صنعت تولید رینگ و لاستیک وسایل نقلیه بسیار بزرگ و متنوع است اما اصول اولیه آن همچنان بدون تغییر باقی مانده است. رینگهای خودرو تقریباً در اکثر موارد از فلز تولید میشوند و حتی به خاطر محدودیتهایی طراحی آنها نیز تغییری نداشته است. پوشش چرخها را میتوان تعویض کرد اما امکان تعویض فوری آنها وجود ندارد. مرسدس بنز میخواهد با یک نوآوری جدید چنین چیزی را تغییر دهد و به همین منظور اختراع نمایشگر لمسی روی چرخ را ثبت کرده است. این نمایشگرها تصاویر ثابت را نشان نمیدهند بلکه گزینههای متنوعی از جمله نمایش انیمیشن و ویدیوهای اختصاصی را نیز دارند. شاید در آینده مالکان S کلاس بتوانند رزولوشن نمایشگرهای روی چرخهای خودرو را بهبود دهند!
پایه و اساس اختراع ثبت شده مرسدس بنز به وجود نمایشگرها، اینترفیس ها و گزینههای محاسباتی گوناگون مربوط میشود. این نمایشگرها میتوانند کل رینگ یا چرخ خودرو و یا بخشی از آن را پوشش دهند و حتی تقریباً به شکل پرههای رینگ درآیند. این نمایشگر میتواند برای روشن شدن از سیستم شارژ بیسیم کمک گیرد و اطلاعات را نیز بهصورت بیسیم دریافت کرده و ارسال نماید. سنسورهای چرخ دادههایی همچون سرعت و شتاب را به کامپیوتر اصلی خودرو و یا حتی کامپیوتر نمایشگرهای روی چرخها ارسال میکنند. این دادهها میتوانند ویژگیهای اضافی برای نوع نمایش تصاویر را نیز تعیین کنند. نهایتاً باید گفت عملکرد این سیستم میتواند با استفاده از سیستم اطلاعات سرگرمی اصلی، گوشی مالک و یا دیگر دستگاههای هوشمند و یا حتی از روی خود نمایشگرها کنترل شود.
با این تفاسیر مرسدس بنز واقعاً ایده نصب نمایشگرهای لمسی روی چرخها را جدی گرفته است. شاید این موضوع کمی دیوانه کننده به نظر برسد اما در دنیایی که شاهد وابستگی بیش از پیش انسان به برنامههای موبایلی و استفاده گسترده از نمایشگرهای لمسی هستیم، داشتن یک اینترفیس و کامپیوتر روی خود محصول میتواند جذاب باشد. این ترکیب خاص از نمایشگرها، سنسورها و قدرت محاسباتی، گزینههای زیادی را در اختیار مرسدس بنز میگذارد. در سادهترین حالت سنسورها به کامپیوتر اجازه تنظیم نوع تصاویر را خواهد داد. به این ترتیب تصویر میتواند ثابت یا متحرک باشد. اطلاعات سنسورها همچنین میتواند برای شبیهسازی حالتهای مختلف نیز بکار رود. مرسدس میگوید یکی از مثالها نمایش شعلههای آتش روی نمایشگرهاست که جذابیت خودرو را بیشتر کند. شما حتی میتوانید حرکت آب یا دیگر مایعات را روی نمایشگر چرخ شبیهسازی کنید.
امکان نمایش انیمیشنهای سفارشی نیز وجود خواهد داشت و در اسناد ثبت شده مرسدس بنز ابرقهرمانی در چرخ همستر دیده میشود که با سرعت گرفتن خودرو حرکتش سریعتر خواهد شد. انیمیشنهای سادهتر هم امکان نمایش را خواهند داشت به گونهای که با افزایش یا کاهش سرعت میتوان رنگها و طرحها را تغییر داد. این خودروساز آلمانی یک برنامه هوش مصنوعی خلاقانه را نیز در نظر گرفته که بر اساس محتوای تعیین شده توسط کاربر تصاویر مختلفی را ایجاد میکند. ما میتوانیم راههای خلاقانه دیگری را نیز برای استفاده از چنین تکنولوژیای تصور کنیم. شاید در حالت موتور اسپرت و پیست، اطلاعات مربوط به لاستیک یا دیگر بخشها روی نمایشگر لاستیک دیده شود. این ویژگی میتواند مفید باشد چراکه بدون نیاز به حضور در کابین خودرو امکان دستیابی به برخی اطلاعات وجود خواهد داشت.
البته که مشکلات و چالشهای زیادی هم پیش روی این نوآوری وجود دارد و شاید مهمترین آن به تأمین قدرت کافی برای نمایشگرها و تجهیزات بادوام مربوط باشد. چالش دیگر هم امکان استفاده قانونی از آن در خودروهاست که دشوارتر هم به نظر میرسد. قوانین مربوط به نور به ویژه در آمریکا سریعاً تغییر نمیکنند و چراغهای جلوی کاملاً دینامیک به تازگی برخی محدودیتها را پشت سر گذاشتهاند. ایالتهای مختلف آمریکا از این نظر سختگیرانه عمل میکنند و بهطور مثال استفاده از نورهای با رنگ مشابه خودروهای اضطراری را محدود کردهاند. نظر شما درباره این اختراع عجیب و جالب چیست؟
یکی از بزرگترین تایرسازان جهان، یعنی کنتیننتال، از جدیدترین دستاوردهای خود با الهام از توپ گلف رونمایی کرد.
امیرمسعود عابدین:کنتیننتال از آخرین تایرهای خود با نام EcoContact ۷ و EcoContact ۷ S رونمایی کرد. برای رسیدن به هدف بهبود راندمان، مهندسان کنتیننتال به دنبال ایدههای خاص و جدیدی برای ساخت این تایرها رفتند. در نهایت، آنها از چیزی الهام گرفتند که کمتر به ذهن کسی میرسد؛ پوسته توپهای گلف!
براساس گزارش motor۱، براساس ایده توپ گلف، این تایرها از یک ویژگی کلیدی در طراحی بهره میبرند. توپهای گلف برای عملکرد آیرودینامیکی بهتر، فرورفتگیهایی دارند که ثابت شده این ویژگی طراحی، تاثیر بسیاری دارد. کنتیننتال از این ایده الهام گرفته و صدها فرورفتگی کوچک در اطراف دیواره جانبی و لبه آج تایر اعمال میکند. به گفته کنتیننتال، این امر باعث کاهش آشفتگی هوا در پشت تایر میشود و به آن اجازه میدهد تا با استفاده از انرژی کمتری بچرخد.خبرهای مرتبط
این شرکت همچنین از ترکیب آج لاستیکی جدید Green Chili ۳.۰ خود استفاده میکند که به طور خاص برای مقاومت غلطشی کم طراحی شده است؛ مقاومت غلطشی تایر، انرژی است که خودرو برای حفظ حرکت با سرعت ثابت یا افزایش سرعت به آن نیاز دارد. در تایر EcoContact ۷ S با تمرکز بر اسپرت بودن، این ترکیب کمی برای چسبندگی بیشتر و ویژگیهای هندلینگ بهتر، به ویژه در شرایط مرطوب، تنظیم شده است. بخشهای داخلی تایر از فناوری Smart Energy Casing استفاده میکنند که به گفته کنتیننتال اصطکاک را کاهش میدهد. طراحی آج بیشتر به کاهش مقاومت غلطشی و در عین حال کاهش صدای جاده کمک میکند.
همانطور که انتظار دارید، این تایرها برای وسایل نقلیه الکتریکی در نظر گرفته شدهاند، جایی که راندمان برای برد بسیار مهم است. با این حال، این تایرها کاملاً برای وسایل نقلیه احتراقی نیز به خوبی کار میکنند. در اتحادیه اروپا، این تایرها دارای رتبه کلاس A برای مقاومت غلتشی و کلاس B برای ترمزگیری در شرایط مرطوب و صدای جاده هستند. شایان ذکر است که این تایرها تابستانی در نظر گرفته میشوند.
فرادید| فرانتس رایشلت، خیاط و مخترع اتریشی-فرانسوی، یکی از جسورترین اما بدشانسترین مبتکران تاریخ هوانوردی بود. او که به «خیاط پرنده» شهرت داشت، در تلاش برای توسعه نوعی چتر نجات بود که بتواند جان خلبانان را در صورت سقوط نجات دهد. ایده او طراحی یک لباس خاص بود که هنگام سقوط باز شده و فرد را به آرامی به زمین برساند. اما این آرزو برای او به شکلی تراژیک پایان یافت.
به گزارش فرادید؛ رایشلت در ابتدا آزمایشهای متعددی را با استفاده از آدمکها انجام داد، اما نتایج امیدوارکنندهای به دست نیاورد. با این حال او به اختراع خود ایمان داشت و معتقد بود که یک آزمایش واقعی میتواند کارآمدی آن را اثبات کند. پس از تلاشهای فراوان، او در سال ۱۹۱۲ موفق شد مجوز پرش از برج ایفل را دریافت کند. مقامات تصور میکردند که او قصد دارد از آدمک برای این آزمایش استفاده کند، اما در روز موعود او تصمیم گرفت خود شخصاً بپرد.
رایشلت، لحظاتی قبل از پرش
صبح روز ۴ فوریه، رایشلت در حالی که لباس چتر نجات خود را پوشیده بود، به برج ایفل رسید. دوربینهای خبری حضور داشتند و او در مقابل لنزها ژست گرفت. دوستان و حتی نیروهای پلیس سعی کردند او را از این کار منصرف کنند، اما او با اعتمادبهنفس پاسخ داد: «به زودی میبینمتان»!
او پس از لحظاتی تردید، از ارتفاع ۵۷ متری سکوی اول برج پرید. اما چتر نجات باز نشد و پارچههای آن به دور بدنش پیچید. رایچلت با سرعت سقوط کرد و به زمین یخزده برخورد نمود. شدت ضربه چنان بود که استخوانهایش خرد شدند و جمجمهاش شکست. برخی پزشکان حتی احتمال دادند که او در میانه سقوط، از شدت ترس دچار حمله قلبی شده باشد.
رایشلت، لحظهای قبل از برخورد با زمین
حادثه سقوط رایشلت به سرعت در روزنامههای فرانسه بازتاب گستردهای یافت. نشریاتی مانند Le Petit Parisien و Le Matin تصاویر سقوط او را در صفحه اول خود منتشر کردند و فیلم این واقعه نیز در میان مردم توزیع شد. عمق گودالی که بر اثر برخورد او ایجاد شده بود، ۱۵ سانتیمتر گزارش شد.
رسانهها درباره وضعیت روانی رایشلت گمانهزنی کردند. برخی او را یک مخترع دیوانه نامیدند، در حالی که دوستانش معتقد بودند او صرفاً قربانی فشار مالی و نیاز به جلب سرمایهگذاران شده بود. مقامات پلیس نیز پس از این حادثه تأکید کردند که تنها مجوز آزمایش با آدمک را داده بودند و از تصمیم ناگهانی رایشلت برای پریدن بیاطلاع بودهاند.
پلیس در حال بررسی چتر رایشلت بعد از سقوط او
پس از این واقعه، مقامات فرانسوی از صدور مجوز برای آزمایشهای چتر نجات با استفاده از برج ایفل خودداری کردند. البته آزمایشهای پرش با آدمک همچنان مجاز بود، اما مخترعی مانند دامبلانک که قصد داشت چتر نجات هلیکوپتری را از سکوهای برج آزمایش کند، با مخالفت روبهرو شد.
تصویر مربوط به شرح حق ثبت اختراع رول چرخان دستمال توالت در سال 1891 را مشاهده می کنید.
گفتنی است اولین استفاده مستند از کاغذ توالت در تاریخ بشر به قرن ششم میلادی، در اوایل قرون وسطی در چین بازمیگردد. در سال ۵۸۹ میلادی یان زیتویی (۵۳۱–۵۳۱) محقق رسمی در مورد استفاده از کاغذ توالت یادداشت هایی دارد.