rnrnrn
تكنيكى براى اختراع

تكنيكى براى اختراع

  • مرتضی عطایی نژاد
  • |
  • 28 دسامبر 2023
  • |
  • بدون دیدگاه



تكنيكى براى اختراعReviewed by مرتضی عطایی نژاد on Dec 28Rating:

بعد از دهها سال گام برداشتن در عرصه صنعتى شدن هنوز نتوانسته ايم به جايگاه متناسب با منابع، امكانات و نيروهاى انسانى توانمند كشور دست يابيم. درآمد سرانه كشور ما در حد ۱۹۰۰ دلار است و همچنان جزو كشورهاى توسعه نيافته به شمار مى آييم و اين رقم با درآمد سرانه ۷ هزار و ۳۷۰ دلارى عربستان سعودى و با درآمد سرانه سوئيس (۴۳ هزار دلار) كه بالاترين درآمد سرانه دنيا را به خود اختصاص داده ، فاصله زيادى دارد.
اما راه خروج از اين وضعيت بغرنج چيست؟ در گفت وگو با دكتر محمدحسين سليمى استاد دانشگاه اميركبير به اين سؤال پرداخته شده است.
————————————-

او معتقد است با اهميت دادن به مقوله خلاقيت ونوآورى و استفاده از روش خلاق حل مسأله (TRIZ) مى توانيم به پيشرفت هايى اساسى در زمينه هاى سياسى ، اقتصادى ، اجتماعى و فنى نائل شويم. اعتقاد او بر اين است كه با بهره گيرى از روش خلاق حل مسأله قادر خواهيم بود بسيارى از پروژه هاى تحقيقاتى كلان را با واقع بينى به حد مسائل قابل حل برسانيم و با تكيه بر كمترين هزينه ها و با استفاده از نيروهاى انسانى خود، آنها را حل كنيم و به توسعه مورد نظر و مطلوب دست يابيم. گفت وگو با اين استاد دانشگاه در پى مى آيد.
به نظر شما چه عواملى موجب شده عقب ماندگى صنعتى كشور همچنان ادامه يابد؟
در مسائل اجتماعى و حتى درمسائل پيچيده صنعتى نمى توانيم عوامل مؤثر را به يك يا دو عامل محدود كنيم. عوامل بسيار زيادى از جمله مسائل فرهنگى ، سرمايه ، امكانات ، منابع و سياست هاى ما دراين مسأله دخالت دارند. اما به نظر من، عامل كليدى قاعدتاً فرهنگ است. ما متأسفانه ساليان متمادى تحت سيطره بسيارى از كشورها و ابر قدرت ها بوده ايم و آنها از طريق استعمار سعى نموده اند تفكر يك ملت را منجمد كنند. اگر ملتى ، تفكر و انديشه نو داشته باشد، مى تواند با استعمار مبارزه كند. به هر حال ما نبايد فراموش نكنيم كه هر نوع تغيير و تحولى در جامعه بر پايه نوآورى فكرى و فرهنگى صورت مى گيرد.
وقتى ما درست انديشه كنيم و ريشه بسيارى از بدبختى هاى خود را مطالعه كنيم مى بينيم كه استعمار فرهنگى ، عامل عقب ماندگى ما بوده است. عقب ماندگى از ديد من به اين معنا است كه يك ملت نتواند از منابع خودش به نحو بهينه استفاده كند و آزادى هاى لازم را نداشته باشد كه تركيبى از منابع را آنچنان بهينه سازى نمايد تا بتواند بهترين سرمايه گذارى لازم را انجام دهد. چون اگر شما درست فكر نكنيد، پس از آن درست عمل نمى كنيد و در نتيجه دچار عقب ماندگى مى شويد.
شما گفتيد نوآورى فكرى و فرهنگى موجب تغيير و تحول جامعه است راجع به اين بحث بيشتر صحبت مى كنيد؟
ريشه نوآورى در يك كشور در درجه اول به عوامل فرهنگى بر مى گردد. يعنى يك ملت بايد معتقد باشد پيشرفت كند. اين پيشرفت در گرو نوسازى فرهنگى و رفتارى و بعداً نوسازى در توليد، فرايند و بازارها و پس از آنها نوسازى در ابزارها و تكنيك ها است.در جامعه ما وقتى بحث نوآورى مطرح مى شود بيشتر نوآورى ابزارى برجسته مى گردد؛ درحالى كه ما در ابتدا بايد فكرمان را نوسازى كنيم. به اين معنا كه درست تصميم بگيريم و بدانيم چگونه پيشرفت مى كنيم. چون پيشرفت هم برنامه ، استراتژى و زنجيره اى از اقدامات را نياز دارد تا از ايده به عمل برسد و در اين راه نوسازى فرهنگى ، اجتماعى بايددر اولويت قرار بگيرد.
به اعتقاد شما چه تحولى بايد در فرهنگ به وجود بيايد تا ما از عقب ماندگى جدا شويم؟
به نظر من ،نوآورى فيزيكى مديون نوآورى فرهنگى است و تا زمانى كه تغيير و تحول فكرى رخ ندهد، مشكل ما برجا خواهدبود. بايستى بپذيريم بسيارى از خرافات ، تفكرات غلط وعادات و رفتارهاى رسوبى فرهنگى ما بايد از جامعه رخت بربندد.
وقتى مشخص نمى كنيم كداميك از عادات ما مانع صنعتى شدن و به تعبير امروزى تر توسعه كشور ما است، همان حالت قبلى ادامه پيدا مى كند.
بله، همين طور است . منظور من هم اين است كه ما اول بايد پايگاه فرهنگى مان را درست كنيم و درست بينديشيم. اگر توانستيم راجع به يك موضوع، درست بينديشيم مى توانيم درست عمل كنيم. قاعده كلى اين است كه اگر ما نتوانيم راجع به مسأله اى درست تصميم بيگريم درست هم نمى توانيم اقدام كنيم.
در مرحله بعدى به مديريت بهبود نياز داريم. يعنى بعد از اين كه به اين نتيجه رسيده ايم تا به ايجاد تحول دست بزنيم، احتياج به مديرانى داريم كه بتوانند تغيير و تحول را هدايت كنند.اما اگر مديرى،فكرش منجمد باشد نمى تواند نوانديشى كند و اقدام جديد و مثبتى انجام دهد.
در ارتباط با اين بحث ، اتفاقى در دوره صدارت ميرزاتقى خان امير نظام (اميركبير) رخ داده است.اين صدراعظم دستور داده بود پول كلانى را در اختيار يك صنعتگر بگذارند تا او سماورهايى مثل سماور ساخت روسيه به صورت انحصارى توليد كند. بعد از عزل امير، چون القا شده بود كه امير با آن صنعتگر به لحاظ مالى سر و سر پيدا كرده ، مبلغ اعطا شده از او را پس گرفته و حتى آن صنعتگر ورشكست شد و به گدايى روى آورد…
قطعاً اگر ميرزاتقى خان اين كار را به افراد بيشترى واگذار مى كرد، اين صنعت در كشور ما زودتر توسعه پيدا مى كرد. به هر حال، حرف مهم من اين است كه مديريت ، در پيشبرد اهداف توسعه نقش بسيار اساسى برعهده دارد. يكى از مشكلات جامعه ما اين است كه ما مديران نوآور زيادى نداريم.
حتى تدريس مديريت نوآورى در دانشگاههاى ما قدمت زيادى ندارد و بدون علت نيست كه مديران ما با مقوله مديريت نوآورى آشنا نيستند و با سعى وخطا مى خواهند كارشان را جلو ببرند.
در دهه۱۳۵۰ تحول عظيمى به نام انقلاب تجربه كرده ايم. سن متوسط مديران ما در آن زمان ۲۳سال بوده و الآن به مرز ۴۵سال رسيده. شما كه اين وضعيت پيش آمده را در نظر نمى گيريد؟
اما ما نبايد خطاهاى گذشته را تكرار كنيم. مثلاً در جامعه ما بحث «تعهد يا تخصص» مطرح شد. من اصلاً مى خواهم بگويم دامن زدن به اين بحث غلط است. جامعه ما هميشه دوقطبى بوده. در حالى كه ما بايد بگوييم مدير متعهد متخصص مى خواهيم و نه اينكه بگوييم يا تعهد يا تخصص. تعهد بايد به كار باشد و يك مدير متعهد بايد مجموعه تحت مديريتش را به پيشرفت برساند.
در آن زمان ما فكر مى كرديم كه اگر مدير يك كارخانه درجه يك، مسيحى باشد، جامعه ما به انحراف كشيده مى شود. خير، چنين چيزى نيست. اين يكى از خطاهايى بود كه مرتكب شديم.
اگر ما فردى را به عنوان يك مدير كارخانه منصوب كنيم، در حالى كه به مسائل مديريتى آشنا نيست، نه تنها چنين مديرى، ريشه تعهد را خواهد زد، بلكه كارخانه را ورشكست كرده و در نهايت، حكومت ورشكست مى شود. اگر يك جامعه اسلامى، اقتصادش پيشرفت نكند، پايه هاى حكومت سست مى شود. در آن موقع اين تصور وجود داشت كه اگر كسى تعهدش بيشتر باشد، مى تواند يك كارخانه را به خوبى اداره كند.
در مدتى كه من رئيس دانشگاه اميركبير بودم، دستورالعملى را صادر كردم كه با مديرانى كه مى خواهند دوره هاى تخصصى را طى كنند، مصاحبه انجام شود. مثلاً من با مديرى صحبت مى كردم كه حدود ۵۰كارخانه زير نظر او اداره مى شد ولى حتى يك كتاب مديريتى نخوانده بود. او فكر مى كرد كه مديريت يك امر ذاتى است.
هنوز هم برخى افراد هستند كه اين شعار را تكرار مى كنند و مثلاً تصور مى كنند كه يك آدم ديپلمه مى تواند كارخانه هاى معظم ما را مديريت كند. منظور من از مدير نوآمد اين است كه يك فرايند را از ايده به عمل و توليد رهبرى و هدايت كند.
در گام بعدى ما به متدولوژى (روش شناسى) نوآورى مى رسيم كه در كشور ما اهميت چنداين نيافته است. به عنوان مثال مهندسى ارزش حدوداً ۵۵سال پيش در آمريكا ابداع شد. با گذشت تقريباً ۱۰سال، اين تكنيك در اروپا رايج شد و با فاصله اى ۱۵ساله بعد از اروپا به ژاپن، هند، پاكستان و عربستان سعودى انتقال داده شد. الآن ما، در رابطه با به كارگيرى مهندسى ارزش حدود ۱۵سال از عربستان عقب مانده ايم. به اين دليل كه مديران ما نوآور نبودند و اين موضوع هم ريشه فرهنگى دارد.
در اينجا يك فرد كه به عنوان مدير منصوب شده مى خواهد امروز را به فردا برساند و معيارهاى ارزيابى دقيقى هم در كار نيست.
مديريت سنتى، مديريتى روزمره است و اصلاً با نوآورى سر و كار ندارد. ما مى بينيم كه يك كارخانه بعد از گذشت ۳۰سال همچنان مانند گذشته فقط لوله توليد مى كند و فرمول و تكنيك توليد و نحوه توليد و جنس آن ظرف اين مدت تغييرى پيدا نكرده است. اما اگر مديريت همين كارخانه، مديريتى نوآور بود، حتماً در توليد اين محصول، تغيير و تحول ايجاد مى كرد.
چون اين كارخانه فقط مى خواهد بازار مصرف داخل كشور را پاسخگو باشد و اصلاً نمى خواهد وارد رقابتهاى تجارى بين المللى شود.
بله؛ اگر يك مدير نوآور باشد، مجبور است در رقابت با مديران نوآور ديگر رقابت كند. در اينجا نقش مديران ارشد جامعه بسيار مهم است و آنها موظفند در جامعه، تغيير ايجاد كنند و حداقل رقابت ملى در سطح كشور ايجاد شود. مثلاً اگر ۶كارخانه در يك زمينه فعاليت مى كنند، هر كارخانه اى كه تويد بهترى داشته باشد بايد مورد تشويق قرار گيرد.
اما چندسالى است كه در سطح كشور، جايزه ملى كيفيت به شركتهاى برتر اعطا مى شود.
بالاخره در ۱۰سال اخير در صنعت ما تحول زيادى رخ داده ولى ما حدود ۲۰سال نسبت به اين قضايا غفلت كرده ايم. الآن خدمات بانكهاى دولتى ما حدود ۴۵سال نسبت به ميزان خدمات بانكهاى اروپايى عقب مانده است. چون سيستم بانكهاى ما رقابتى نيست.n

مطلب پیشنهادی:   اهدای مدال قهرمانی اختراع به موزه حرم مطهر شاهچراغ (ع)

n
فرهنگ نوآورى هم كه يك امر دستورى نيست؟
دستورى نيست ولى مديران ارشد ما مى توانند مكانيزم هايى را انتخاب كنند و باعث شوند جامعه به سمت رقابتى شدن سوق پيدا كند. مثلاً دولت مى تواند شركتها و وزارتخانه ها را مكلف سازد با بانكهايى سر و كار داشته باشند كه بهترين سرويس و خدمات را به مشترى عرضه مى كنند. اين كار باعث مى شود رقابتى بين بانكهاى ما به وجود بيايد وبانكهاى دولتى تصور نكنند، شركتهاى دولتى و وزارتخانه ها مشترى دايمى آنها هستند و بنابراين ريسكى هم قبول نمى كنند.
ترويج نوآورى به چه محيطى نياز جدى دارد؟
نوآورى در سطح يك كشور نياز به شبكه سازى دارد. يك محقق دانشگاهى مى تواند ايده جديدى را ابداع كند ولى تبديل يك ايده به يك محصول و كالا بايد توسط بخشى صنعت صورت بگيرد. چون دانشمند دنبال اين نيست كه كارخانه تأسيس كرده و كالا توليد كند. در قضيه تبديل ايده به توليد يك محصول، كارآفرين، بانك و سرمايه گذار هم وارد مى شوند و در مجموع يك شبكه را به وجود مى آورند كه آن را شبكه نوآورى مى نامند. متأسفانه به شبكه سازى اهميت نمى دهيم و انتظار دايم يك محقق دانشگاهى شخصاً خودش ايده اش را به محصول تبديل كند. به همين دليل ما از دانشگاهى مى پرسيم كه توليد شما چيست؟ اصلاً اين سؤال نابجايى است. در حالى كه يك شبكه بايد وجود داشته باشد تا يك ايده را به محصول تبديل كند.
مى خواهم بگويم كه ديالوگ فعلى با دانشگاه يك ديالوگ غلط است. يك دانشگاهى شايد بتواند چيزى را اختراع كند ولى او لزوماً فردى نوآور هم نيست. يعنى صنعت، كارآفرين و بانك ما و شبكه نوآورى است كه يك ايده را به سمت تجارى شدن مى رساند. تبديل يك ايده به يك محصول هم طى يك فرايند نوآورى اتفاق مى افتد. نوآورى يك حركت فرايندى است و در اين راه بايد عوامل مؤثر بر آن را شناسايى كرد و مورد توجه قرار داد.
كشورهاى توسعه يافته به شدت از اختراع صورت گرفته توسط يك مخترع يا محقق حمايت مى كنند و از آن مواظبت مى كنند تا آن را به يك محصول ونوآورى تبديل كنند.
آخرين مرحله در مراحل مختلف نوآورى بحث مرتبط با ابزارها و تكنيك هاى نوآورى است. ما حتى از ابزارهاى موجود و در دسترس به دليل فقر فرهنگى و عدم توجه به مقوله نوآورى استفاده نكرده ايم.
ما الآن از مهندسى ارزش چيزى حدود سه سال است استفاده مى كنيم. در حالى كه اين روش سبب مى شود به طور متوسط ۳۰درصد صرفه جويى مالى صورت بگيرد، كيفيت هر طرح ارتقا يابد و بهره ورى حدود ۸۰درصد بهبود پيدا كند و زمان بهره بردارى از پروژه كاهش يابد. ما به خاطر ضعف در فرهنگ و بينش نوآورى و الگوى غلط مديريتى از اين نوع فناورى و روش استفاده نكرده ايم. اگر ما مديريت نوآورى مى داشتيم، مديران ما دانش فنى و به كارگيرى اين نوع روشها و تكنيك ها را وارد محيط صنعت و خدمات مى كردند. يكى از روشها و تكنيك هايى كه در سطح جهان به شدت رايج شده، روش حل خلاق مسأله (TRIZ) است و يك مخترع با استفاده از آن مى تواند به طور ميانبر و به صورت كاملاً خلاق، يك مسأله را حل كند. اين روش به ما كمك مى كند كه ما دانش فنى مخترعين كشورهاى پيشرفته جهان را فرموله كنيم وبه متدولوژى تبديل كنيم و مسائل خود را حل كنيم.
اين روش در سطح كلان چه كمكى مى تواند به ما عرضه كند كه عقب ماندگى هاى توسعه اى را جبران كنيم؟
روش خلاق حل مسأله (TRIZ) مى تواند به ما، در حل مسائل سياسى ، اجتماعى ، فنى و مديريتى كمك كند. مبدع آن «آلتشولر» روسى است كه معتقد است روش او موجب انفجار اختراعات، ابداعات و نوآورى ها مى شود .
در مجموع ، اين روش مى تواند زمان را براى حل يك مسأله كوتاه كند ، هزينه حل مسأله را كاهش دهد . بسيارى از مسائلى كه ما آن را پروژه تحقيقاتى مى ناميم و هزينه هاى كلان به آن اختصاص مى دهيم تا حد يك مسأله تقليل مى يابند و يك نفر مى تواند آنها را حل كند و ديگر نيازى به تخصيص بودجه هاى كلان ندارد .
اين تكنيك مى تواند به مديران ارشد و ميانى ما كمك كند ولى مديران ما هنوز نسبت به اين روش ، استقبال مثبتى نشان نداده اند .
مثال هايى مدنظر داريد كه با تكيه بر روش حل خلاقه مسأله ، مشكل به وجود آمده حل و به توسعه هم كمك كرده باشد؟
دولت فرانسه، تصميم گرفته بود تعدادى از خيابان هاى آن كشور را سنگفرش كند ولى هزينه خاصى متوجه دولت نشود . آنها آمدند از اين تكنيك استفاده كردند و اعلام كردند هر كس پنج متر مربع از آن خيابان ها را سنگفرش كند ، نامش را روى يك لوح در همان محل نصب مى كنيم و اين لوح قرنها آنجا باقى خواهد ماند .
در همان كشور به منظور جلوگيرى از آلودگى آب رودخانه ها توسط كارخانه ها مقرر شد كارخانه هاى واقع در مسير رودخانه ها از پايين دست ، آب مصرف كنند و آب مصرف شده را تصفيه و با لوله به سمت بالا دست خود هدايت كنند . در اينجا آن كارخانه ها مجبور شدند كار تصفيه آب را به دقت انجام دهند وگرنه آب آلوده را خودشان مصرف خواهند كرد . اين اقدام نياز به سركشى مأموران به اصطلاح بهداشت محيط را براى بررسى وضع آنجا منتفى مى سازد و بسيارى از هزينه ها را كاهش مى دهد .
تحت چه شرايطى مى توانيم از اين تكنيك و تكنيك هاى معتبر ديگر بهره بردارى كنيم و كشور را در راستاى يك تحول مثبت قرار دهيم ؟
اگر ما فلسفه نوآورى و الگوى مديريت نوآورى را بپذيريم و فرهنگ خود را با فرهنگ نوآورى كه بر مبناى خلاقيت و نوآورى است انطباق دهيم و آنها را به صورت عملياتى وارد سيستم هاى خودمان كنيم و متدولوژى هاى نوآورى را در دانشگاه ها و مراكز علمى و تحقيقاتى آموزش بدهيم و به كار بگيريم و فرآيندهاى نوآورى را بياموزيم و گسترش دهيم، به طور اتوماتيك ابزارها و تكنيك هاى نوآورى در خدمت نوآورى محصول و بازار و فرآيند آن قرار مى گيرد. ما بدين طريق مى توانيم وارد عرصه داد و ستد علمى و تكنولوژيك جهانى شويم.
اگر چنين اتفاقى بيفتد ما به سمت توسعه حركت خواهيم كرد و با پيوست به سازمان تجارت جهانى ، موفقيت زيادى كسب خواهيم كرد و گرنه ما به عنوان يك زائده تجارى جهانى باقى خواهيم ماند . به عنوان كشورى كه دائم تا نفت دارد مى تواند وارد كننده كالا و محصولات ، ايده ها ، افكار و فناورى هاى خارجى باشد ، در حالى كه اگر ما به سمت زايش فكرى ، محصول و فرايند حركت كنيم و توليد كننده فكر باشيم مى توانيم توليد كننده محصول و خدمات هم باشيم.
ما معمولاً در حوزه تئوريك و انتزاعى زياد بحث مى كنيم ولى در جنبه عملياتى كردن آن ايده تازه هميشه مشكل داريم. ما مايليم فناورى خودرو داشته باشيم ولى برخى كارخانه هاى خودرو سازى حاضر نيستند بعد از گذشت چند سال توليد در ايران ، تكنولوژى خودرو را به ما منتقل كنند .
فناورى يك مقوله اخذ كردنى است نه اهدايى. اگر ما انتظار داشته باشيم كه فناورى خاصى را به ما اهدا كنند ، قابليت گرفتن اش را نداريم . اما اگر ما ملتى هستيم كه مى خواهيم يك فناورى را اخذ كنيم، انتظار اهدا نبايد داشته باشيم. يعنى ما بايد اين آمادگى را در خود ايجاد كنيم تا بتوانيم فناورى دلخواه را بومى كنيم.
اخذ و گرفتن يك فناورى نياز به قابليت هاى فنى، مديريتى و فراست و تيزهوشى دارد . به نظر من كشورهايى مثل ژاپن و كره جنوبى با فراست و تيزهوشى توانستند فناورى ها را به دست آورند و چه بسا كشورهاى غربى نمى خواستند اين فناورى ها را به آنها منتقل كنند .
رمز موفقيت در اين فرايند، گرفتن تكنولوژى تحقيقات است و اخذ فناورى نيازمند گروه هاى تحقيقاتى بسيار قوى است . خوشبختانه ما الان در صنعت خودرو گامهاى مثبتى در اين زمينه برداشته ايم و مراكز تحقيقاتى اين صنعت خواهند توانست در مدت كوتاهى دانش فنى لازم را در اين خصوص به داخل انتقال دهند ولى اشتباه نكنيم كه يك كارگر خط توليد مى تواند دانش فنى را به داخل كشور منتقل كند . چون اين دانش فنى بايد مكتوب و سپس به دانش فنى مكتوب تبديل شود .
به تعبير ديگر من معتقدم ما نياز به تربيت نيروهاى متخصصى داريم كه آنها را درگير نيازهاى روزمره نكنيم. يعنى وقت آنها صرفاً در زمينه بومى كردن دانش فنى به كار گرفته شود و تمام هم و غم آنها اين باشد كه اگر يك شركت خارجى با ما شريك شد و محصولى را در داخل كشور ما توليد كرد ، آنها سعى كنند كه دانش فنى آن را بومى كنند و به جذب و هضم آن فناورى توجه كنند . عملى شدن چنين اقدام خطيرى نيازمند وجود مديران نوآور است ولى اين كار شدنى است و مثلاً ما مى توانيم در صنعت خودرو ، فناورى خاصى را ظرف پنج سال بومى كنيم. در زمينه هاى ديگر به طور بالقوه توان لازم را داريم. ما بايستى قابليتى در داخل كشور ايجاد كنيم كه شركتهاى خارجى تأمين منافع خود را در حالت مشاركت با ما به دست آورند .يعنى با تعريف يك استراتژى «برد – برد» و هم ما و هم آنها از همكارى مشتركى سود ببريم. اگر ما سعى كنيم كه نيروهاى بالقوه را به نيروهاى بالفعل تبديل كنيم ، توسعه و پيشرفت كشور هم كاملاً قابل تحقق يافتن است.’

مطلب پیشنهادی:   سامانه‌ای برای مبارزه با سرقت علمی راه‌اندازی شده است
05191010117
Contact راحت باشید، از ما بپرسید هر سوالی دارید!