rnrnrn
غرب‌زدگي:دكتر كريم مجتهدى

غرب‌زدگي:دكتر كريم مجتهدى

  • مرتضی عطایی نژاد
  • |
  • 28 دسامبر 2023
  • |
  • بدون دیدگاه



غرب‌زدگي:دكتر كريم مجتهدىReviewed by مرتضی عطایی نژاد on Dec 28Rating:

غرب زدگي در ايران از موقعي آغاز مي گردد كه ايراني فكر كند چاره اي ندارد و با استقلال ديگر كاري نمي تواند بكند و براساس سنت موجود، راه حل واقعي نمي توان به دست آورد. از اين لحاظ غرب زدگي نوعي بحران روحي است. خودباوري از بين رفته است و يأس هر نوع اراده مثبت را خنثي كرده است.,…


————————————-

:اين حالت را مي توان شبيه به آن چيزي دانست كه هگل در مجموعه بحث هاي فرهنگي و اجتماعي اش كه در سطح بسيار بالايي است و واقعاً خواندني است، «شعور محروم» مي نامد. گاهي به فارسي شعور اندوه بار، عذاب وجدان و يا روح معذب نيز گفته شده است؛ يعني احساس اينكه كار از كار گذشته و چاره جويي از دست شخص خارج شده است. غرب زده از اين لحاظ كسي است كه گويي جوهر وجودي يعني اصالت خود را از دست داده است.

در دوره قاجاريه كم كم مسئله دو جنبه متمايز پيدا مي كند؛ گروه اول عده اي هستند كه اين حالت خاص روحي و عدم خودباوري آنها را عميقاً دچار سطحي انديشي كرده است و گروه دوم آنهايي كه در عين غرب زدگي، حالت گروه اول را مورد استفاده يا بهتر است بگوييم مورد سوء استفاده همه جانبه قرار مي دهند. اين دو گروه هر دو به معاني مختلف غرب زده هستند؛ اولي دچار نااميدي است و دومي در جهت بهره برداري از نااميدي، او بيش از پيش فعال و در كار است. اولي غرب زده شده و دومي در واقع به خدمت غرب درآمده است؛ يكي مورد استعمار است و ديگري به عمال استعمارگران پيوسته است. در هر صورت ما با دو چهره روبه رو هستيم.

بارزترين چهره اي كه ما در ايران آن دوره از عمال استعمارگران مي شناسيم، شخصي است به نام ميرزاملكم خان كه نه فقط به معنايي حرمان زده نيست و شعور اندوه بار ندارد، بلكه بسيار آگاه و كاملاً در خدمت غرب است. ما اگر حتي به اختصار، زندگينامه بسيار عجيب اين شخص را بخوانيم، خواهيم ديد كه كمتر كسي را تا به امروز در ايران مي توان نام برد كه به اندازه ملكم از وضع غرب آگاه بوده باشد. در آن عصر اين شخص به دو زبان اروپايي كاملاً مسلط است؛ وقتي سفير ايران در انگلستان بود، در ميهماني ها و محافل سرشناس لندن، اشعاري به زبان فرانسه مي خواند كه خيلي مورد توجه حضار قرار مي گرفت. او آدم بسيار با اطلاعي بود، بدون اينكه از اطلاعات او فايده اي نصيب مملكت ما شده باشد.

مطلب پیشنهادی:   شبكه ‏اي كه براي «من و تو» نيست

كافي نيست كه ما از غرب اطلاع داشته باشيم. شخصي كه خائن است، اطلاعات او براي مملكت چه فايده اي دارد؟ با گذشت زمان امروزه به خوبي معلوم مي گردد كه ملكم خان بيشتر يك دلال بين المللي و در واقع يك دزد با چراغ بود! در اغلب نامه هايي كه از او باقي مانده، او بيشتر از وضع مالي و امكانات و درآمد بيشتر صحبت مي كند و سعي دارد به نحوي قراردادهاي مختلف از جمله لاتاري را كه چيزي از آن عايد ايران نمي شود، بر مقامات تحميل نمايد. البته ملكم خان نمونه خاصي از غرب شناس است كه از آن سودي عايد ما نمي شود. غرب شناس واقعي بايد كسي باشد كه مرحله حرمان زدگي را پشت سر گذاشته باشد؛ يعني گرفتار آن حالت اندوهبار بوده و دغدغه و تنش را عميقاً حس كرده باشد، ولي باز در درجه اول به فكر وطن و براي خدمت بدان مصمم بوده باشد. تجليل كردن از غرب و مرعوب ساختن ديگران دردي را دوا نمي كند. در كتابي كه ميرزا ملكم خان در آن برنامه هاي اصلاحي خود را عنوان كرده و مي خواهد بگويد براي پيشرفت ايران چه بايد كرد، هيچ نوع حق انتخاب به خواننده خود نمي دهد. در نوشته او نوعي سوءاستفاده از بي اطلاعي ديگران و ميل شديد به تحميل افكار شخصي ديده مي شود. گويي براي خواننده احتمالي او چاره اي نمي ماند و خواه ناخواه بايد گفته او را بپذيرد و اين چيزي جز انكار شخصيت مقابل و انكار هر نوع امكان استفاده از فرهنگ بومي نيست. آيا واقعاً بدين ترتيب راه حل اصلاحي براي مسائل مي توان پيدا كرد؟ شايد درست برخلاف نظر او، راه حل فقط موقعي مي تواند كارساز باشد كه جنبه بومي پيدا كند و از درون بجوشد. اول بايد درد خودمان را بفهميم و اگر به اين مرحله نرسيم، به هيچ راه حل خارجي دست نخواهيم يافت.

مطلب پیشنهادی:   ارائه راه‌حلي جديد براي حذف اثرات جانبي كشنده سلول‌هاي بنيادي

منظور از مرعوبيتي كه در اينجا از آن صحبت مي كنيم، همان عدم باور به خود است؛ يعني موقعي كه شخص اراده خود را باور ندارد و گذشته خود را باطل تصور مي كند و ميراث فرهنگي خود را انكار مي نمايد. چنين شخصي عملاً مبدل به يك شيء منفعل مي شود و آلت دست ديگران قرار مي گيرد؛ او ديگر كسي نيست كه مطلبي را قبول يا رد نمايد و يا صاحب موضعي باشد يا نباشد؛ امكان هر نوع انتخاب ارادي از او سلب شده است.

براي جلوگيري از اين خطر، معمولاً به هويت ديني و بازگشت به خود و به ريشه ها اشاره مي كنند و از آنچه تاريخ روحي ماست، صحبت به ميان مي آورند. اين نوع هشدار ها تا حدودي مي تواند راهنما و راهگشا باشد؛ چه، در هر صورت حداقل ما بايد بدانيم كي و چي هستيم؛ ولي در اين مورد باز بنده ملاحظاتي دارم.

هويت را خود ما بايد پيدا كنيم و در اين مورد هم چيزي نبايد برما تحميل شود. نبايد به زور به ما بگويند اين صرفاً هويت شماست و جز اين نيست؛ شما شرقي هستيد و آن هم به نحوي كه ما به شما تلقين مي كنيم. چنين كاري نيز اصلاً درست نيست؛ هويت فقط موقعي معناي اصلي اش را پيدا مي‌كند كه ما عميقاً آن را درمي يابيم و اراده و همت ما را شكل مي دهد و قوي مي سازد. هويت فقط همراه اراده معني دارد و اگر در جهت سلب اراده باشد، كاذب مي گردد. براي اينكه واقعاً از هويت و از ميراث روحي خود استفاده بهينه بكنيم، بايد چاره انديشي بنماييم.

مطلب پیشنهادی:   فناوری جدید گوگل برای نظارت هر چه بیشتر بر کاربران

مسئله دو جنبه دارد: ايراث و ابداع. هويت همان ايراث است و شخصيت ابداع؛ همان طوري كه ايراث بدون ابداع معناي اصلي خود را از دست مي دهد، هويت نيز بدون شخصيت چنين مي شود. همان طوري كه اگر ابداع نباشد، ايراث صرفاً انفعالي و در نتيجه راكد و در انحطاط خواهد بود، به همان صورت اگر شخصيت نباشد، هويت چنين خواهد شد. هويت، حافظ است و شخصيت، اراده. يكي بدون ديگري ايجاد بحران رواني خواهد كرد. همين رابطه را مي توان ميان سنت و تجدد برقرار كرد. سنت وقتي معني پيدا مي كند كه دلالت بر استمرار حيات ما داشته باشد. همان طوري كه تجدد تحميلي را نبايد پذيرفت، سنت تحميلي را هم نبايد پذيرفت.

سنت بايد حي و حاضر باشد؛ اگر چنين باشد، در بطن خــود تجــدد را نيز خواهد پــروراند و اگــر چنين نباشد، چــون موثر و دركــار نــخواهــد بود، حتي به عــنوان سنت ديگر عملاً مورد قبول واقع نخواهد شد، بدين ترتيب از لحاظي مي توان گفت كه گويي نوعي سنت كاذب است؛ همان طوري كه باز نوعي تجدد كاذب وجود دارد.

(نقد و نظر — هفته‌‌نامه صبح صادق — ۰۳/۰۳/۱۳۸۹ — شماره ۴۵۰ — صفحه ۱۰)

‘, ۱, ۲۰, ‘۲۰۱۰-۰۵-۳۰ ۰۹:۱۴:۵۰’, ۷۵۰, ‘

05191010117
Contact راحت باشید، از ما بپرسید هر سوالی دارید!