rnrnrn
نوكيسگان علم بر مسند علم نشسته اند

نوكيسگان علم بر مسند علم نشسته اند

  • مرتضی عطایی نژاد
  • |
  • 28 دسامبر 2023
  • |
  • بدون دیدگاه



نوكيسگان علم بر مسند علم نشسته اندReviewed by مرتضی عطایی نژاد on Dec 28Rating:

nگفت وگو با حسين نوري نيا عضو هيات علمي جهاد دانشگاهي
n

n

n

n

n

n

n

n

n

n

n

n

n

nتعداد دانشجوياني كه به دستور استاد دست به قلم مي شوند تا كار تحقيق، مطالعه و ترجمه انجام دهند، كم نيست. اين روند كه البته حكم كار كلاسي براي كسب نمره خام را دارد امر غريبي نيست و منوط به گردش و تكميل حلقه ارتباط بين استاد و دانشجو است.اما روزي فرا مي رسد كه اين كاركرد كلاسي تبديل به مقاله يا كتابي به نام استاد مي شود. اين اتفاق به گونه يي ديگر در زمان ارائه پايان نامه هاي كارشناسي ارشد و دكترا روي مي دهد، زماني كه اسم استاد، استاد راهنما و مشاور در ابتداي نام گردآورندگان اثر ثبت مي شود و نام دانشجو در آخر. اعتراض به اين روند به ظاهر ساده است اما دانشجويان كمتر تمايل به ريسك براي ابراز اين اعتراض دارند و به صورت قانوني نيز جايگاه ويژه يي براي ثبت شكايت وجود ندارد. به نظر مي رسد در معاونت پژوهشي دانشگاه ها خلايي در اين زمينه وجود دارد. با حسين نوري نيا عضو هيات علمي جهاد دانشگاهي گفت وگويي انجام داديم كه در ادامه مي خوانيد.
n    
n   


————————————-

n    پديده استفاده از مقالات علمي دانشجويان و به كار بردن آن به عنوان كار علمي از سوي اساتيد را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
n    اين موضوع عمدتا به استخراج مقاله از رساله هاي دانشجويي مربوط مي شود و امر بديعي نيست. علاوه بر اينكه در نفس خود اشكالي هم ندارد. چرا كه فرض بر اين است استاد راهنما و مشاور به جهت راهنمايي و مشاوره در تدوين رساله پايان دوره دانشجو ـ بالاخص در دوره كارشناسي ارشد و دكتري ـ سهمي در آن رساله دارند. در يك وضعيت معقول، استاد راهنما و مشاور، پايان نامه دانشجو را در چند نوبت مي خوانند و اشكالات موجود در كار وي را گوشزد مي كنند و پيشنهادهايي را به بحث مي گذارند. حتي ديده ام استاداني، خود دست به قلم مي شوند و نكاتي را به پايان نامه دانشجو مي افزايند. از اين رو، استادان راهنما و مشاور علي القاعده در توليد آن پايان نامه نقش موثري دارند، براي همين، مقاله يي هم كه از چنين پايان نامه يي استخراج مي شود، هر چند به قلم دانشجو نوشته مي شود ولي با نظر و اصلاح استادان نيز همراه است و محصول مشترك معنوي دانشجو و استادان محسوب مي شود. مساله در جايي است كه به دلايل گوناگون از جمله مشغله زياد كاري و ناتواني علمي، استاد خود را با رساله و مقاله دانشجو درگير نمي كند ولي نامش را در مقاله و بر بالاي نام دانشجو مي نويسد. نه فقط در مقاله هاي علمي، بلكه در كتاب هاي ترجمه يي نيز وضع چنين است و شايد بدتر. برخي از استادان، به عنوان كار عملي درس خود، صفحه هاي كتابي انگليسي را تكثير مي كنند و به دانشجويان خود براي ترجمه مي سپارند. استاد نيز آن را جمع آوري مي كند و ويرايشش را به ديگري مي سپارد و سپس به چاپ مي رساند. بعد شما مي بينيد فردي كه زبان انگليسي اش ضعيف است، كتابي ترجمه يي دارد و وقتي كتاب را ورق مي زنيد، از سر و ته آن چيزي نمي فهميد. حتي ديده ام گزارش پژوهش كه استاد هيچ نقشي در آن نداشته است، به صورت كتاب و با نام آن استاد به چاپ رسيده است. اين امر شايد پيش تر به صورت انگشت شمار مشاهده مي شد، ولي حدود دو دهه است كه رفته رفته رواجي عجيب يافته است و اكنون به عنوان پديده و معضلي علمي- اخلاقي خودنمايي مي كند.
n    من اين پديده را به عنوان نوكيسگي علمي مي شناسم. امروزه شما دانشگاهياني را مي بينيد كه با انواع رانت به دانشگاه راه يافته اند و در زماني كوتاه مدارج علمي(!) را طي كرده اند و بر مسند علمي و استادي نشسته اند: بدون اينكه از توان علمي درخور استادي برخوردار باشند. اين افراد در زماني كوتاه توانسته اند به لحاظ علمي، ثروتي شكلي بيندوزند. آنها در يك ترم تحصيلي علاوه بر تدريس، چندين پروژه پژوهشي دارند، چندين رساله دانشجويي را راهنمايي يا مشاوره مي كنند، در چند نهاد دولتي و انقلابي مشاوره مي دهند، عضو كميته هاي پژوهشي بسياري هستند، برخي شان موسسه هاي خصوصي پژوهشي دارند و در نهايت با يك دست نه چند هندوانه كه مي خواهند ده ها هندوانه را بردارند. چون چنين چيزي محال عقلي است، از ديگران بالاخص دانشجويان خود براي برداشتن اين هندوانه ها سوءاستفاده مي كنند. چرا چنين است؟ چون با دخالت هاي ناروا در حوزه هاي علمي و تضعيف جايگاه گروه هاي علمي در دانشگاه ها، افراد بي بضاعت علمي و البته بهره مند از حاشيه هاي امن رانت هاي قدرت، به دانشگاه ها راه يافته اند. اين افراد براي حفظ جايگاه خود از يك سو براي خود كانون هاي قدرت درست كرده اند، مانند لابي هاي دانشگاهي و نفوذ در مجله هاي علمي و حوزه هاي اجرايي دانشگاه ها و از سوي ديگر نظام ارزشي علم را مصادره به مطلوب كرده اند. اين امر موجب شده است به نوعي باج خواهي و باج گيري دست بزنند. از اين رو، مقاله دانشجو تنها هنگامي به چاپ مي رسد كه نام استادي كه فقط راهنما و مشاور او بوده است، بر بالاي نام دانشجو ثبت شود. چنين استاداني كه حاصل به هم خوردن روابط علمي در دانشگاه ها هستند، بيش از گذشتگان به خودنمايي علمي مي پردازند و اين روابط ناسالم را بازتوليد مي كنند: چون از بازگشت به وضعيت پيشين بسيار مي ترسند. چون در يك وضعيت سالم علمي، شايد بسياري شان حتي حق تدريس نيز پيدا نكنند.
n    
n     در مقايسه با ديگر كشورها، برخورد با چنين مواردي كه به دليل عدم طرح و اعتراض از سوي دانشجويان مغفول مانده، چگونه است؟
n    متاسفانه من تجربه يي از ديگر كشورها ندارم. ولي آن گونه كه دوستان در حال تحصيل يا بازگشته از كشورهاي خارجي نقل مي كنند، چنين فسادي در آنجا يا نيست يا نهادينه نيست و به عنوان مساله و معضل شناخته نمي شود. اصلاآنجا استادي كه در دوره دكترا تدريس مي كند، اول آنكه در همه ترم ها درس ندارد، دوم آنكه در هر دوره پايان نامه هاي معدودي را راهنمايي مي كند و سوم آنكه در موضوع مورد بحث صاحب ايده و نظر است. ولي در اينجا اين طور نيست. موضوع ديگر اينكه غفلت از اين موضوع در ايران ناشي از عدم اعتراض دانشجو نيست: بلكه ناشي از استقرار و جايگير شدن اين فرآيند غلط است و از سوي ديگر ناشي از حضور همان رانت خواران علمي در مناصبي است كه قرار است اين اعتراض ها در آنجا بررسي شود. وقتي مدير موسسه علمي دانشگاهي گزارش پژوهشي پژوهشگري را با اين بهانه كه طرف قرارداد او بوده است، به نام خود به چاپ مي رساند و حتي نامي از آن پژوهشگر در كتاب نمي برد، به چه كسي مي توان شكايت برد؟ يا وقتي استادي كه در فصلنامه يي نفوذ دارد، به دانشجو به صراحت مي گويد، مقاله اگر مشترك باشد مي توانم چاپش كنم، كجا براي شكايت باقي مي ماند. اصلااز دانشگاه بيرون بياييد. در مراكز پژوهشي نيز اين بيماري سرايت كرده است و مي شنويم كه مديران پژوهشكده ها، گروه هاي پژوهشي و فصلنامه هاي علمي- پژوهشي نام خود را بر مقاله هاي بي پناهان علمي مي افزايند و آن را شرط چاپ شدن مقاله عنوان مي كنند.
n    شكلي ديگر از اين ماجرا در «نان قرض دادن» مشاهده مي شود. گاه مي بينيم كه مقاله يي با نام چند تن به چاپ مي رسد. در برخي از موارد، بسياري از آن افراد هيچ نقشي در توليد مقاله نداشته اند. بلكه افراد در مقاله ها به يكديگر نان قرض مي دهند: يعني نام يكديگر را در مقاله هاي يكديگر مي نويسند تا تعداد مقاله هاي علمي شان افزايش يابد.
n    اين پديده كه همان نوكيسگي علمي است و به شيوه هاي گوناگون «نان قرض دادن»، «باج گيري»، «باج خواهي» و «خودنمايي» ارتزاق مي كند، از هوس استقرار يافته «يك شبه ره صد ساله رفتن» آب مي خورد. جامعه ما حريص پيمودن ره صد ساله در يك شب شده است. اين هوس كه در يكي، دو دهه اخير اوج عجيبي گرفته است، در عرصه هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و علمي قابل مشاهده است. برخي از كساني كه در دانشگاه ها كرسي هاي علمي را اشغال كرده اند، به واقع ره صد ساله را يك شبه رفته اند: بگذريم كه اين وضعيت دانشگاه هاي ما را به لحاظ كيفي و توانمندي علمي با مساله مواجه كرده است.
n    
n    براي مقابله با اين تخلف چه راهكارهايي پيش روي دانشجويان است؟
n    راهكار اين مساله بايد چند وجهي و سيستماتيك باشد. نمي توان از راهكار ساده يي ياد كرد كه فقط دانشجو به آن تمسك جويد: چرا كه مساله يك يا چند تن نيست كه به طور شخصي بتوان آن را حل و فصل كرد. وقتي دانشگاه از بزرگان خود تهي مي شود يا وزن بزرگان آن كم مي شود، وقتي با اتكا به برخي رانت ها و بدون توان علمي لازم به راحتي بتوان به عضويت هيات علمي دانشگاه درآمد، وقتي تنها راه ارزيابي علمي استادان دانشگاه، فرمي و شكلي و با همين مقاله هاي علمي- پژوهشي باشد، وقتي حقوق مالكيت فكري مورد احترام و توجه جامعه نيست و مسائل ديگر، به راحتي نمي توان با اين مساله مقابله كرد. پس بايد گام هايي ديگر براي اصلاح سيستم موجود برداشت. اگر من خودم در موقعيت اين گونه دانشجويان قرار بگيرم و استاد راهنما و مشاورم نقشي در پايان نامه ام نداشته باشند، در مقابل اين گونه زياده خواهي ها مقاومت مي كنم. خدا را سپاسگزارم كه استادان من از نسلي بودند كه به توان علمي خود اتكا داشتند. بگذاريد از دو تن از آن بزرگان ياد كنم كه اكنون در ميان مان نيستند: دكتر جواد يوسفيان و دكتر محمد عبداللهي. ياد و خاطره شان هميشه زنده باد.
n    
n    
n    
n    
n روزنامه اعتماد، شماره ۲۴۰۶ به تاريخ ۸/۳/۹۱، صفحه ۸ (دانشگاه)

مطلب پیشنهادی:   گیاهان با سیگنالهای الکتریکی پیام می‌دهند
05191010117
Contact راحت باشید، از ما بپرسید هر سوالی دارید!