rnrnrn
nامروزه که کار و فعاليت شکل تازه اي به خود گرفته است و به سوي خودکارفرمايي و خوداشتغالي در حرکت است. کارآفريني و کارآفرينان نقش کليدي در روند توسعه و پيشرفت اقتصادي جوامع مختلف ايفا ميکنند. تجارب کشورهايي مانند ژاپن، کره جنوبي، مالزي و هند آکنده از فعاليتهاي چشمگير کارآفريناني بوده است که امروز به توسعه يافتگي کشور خود مي بالند. بايد توجه داشت که کارآفرينان تنها به ايجاد فرصتهاي شغلي جديد نمي پردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم دست به تخريب خلاق مي زنند تا از دل ويرانه هاي کهن بناي رفيع آباداني و پيشرفت را برافرازند.
n
nنویسنده : جواد دلجوي شهير
n
n
”
————————————-
n
n
nکارآفريني، واژه اي است نو که از معني کلمه اش نمي توان به مفهوم واقعي آن پي برد. اين واژه به جاي کلمه ENTERPRENEURSHIP به کار مي رود که در اصل از کلمه فرانسوي ENTERPRENDER به معناي متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعريف واژه نامه وبستر کارآفرين کسي است که متعهد مي شود مخاطره يک فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره و تقبل نمايد». بعضي از دانشمندان نظير شومپيتر، کارآفرين را مهمترين عامل توسعه اقتصادي دانستهاند.
n
n
n در دنياي درحال تحول امروز، کاميابي از آن جوامع و سازمانهايي است که بين منابع کمياب و قابليتهاي مديريتي و کارآفريني منابع انساني خود رابطه معني داري برقرار سازد. به عبارتي ديگر جامعه و سازماني ميتواند در مسير توسعه، حرکت روبه جلو و با شتابي داشته باشد که با ايجاد بسترهاي لازم منابع انساني خود را به دانش و مهارت کارآفريني مولد تجهيز کند تا آنها با استفاده از اين توانمندي ارزشمند، ساير منابع جامعه و سازمان را به سوي ايجاد ارزش وحصول رشد و توسعه، مديريت و هدايت کنند.
n
nامروزه که کار و فعاليت شکل تازه اي به خود گرفته است و به سوي خودکارفرمايي و خوداشتغالي در حرکت است. کارآفريني و کارآفرينان نقش کليدي در روند توسعه و پيشرفت اقتصادي جوامع مختلف ايفا ميکنند. تجارب کشورهايي مانند ژاپن، کره جنوبي، مالزي و هند آکنده از فعاليتهاي چشمگير کارآفريناني بوده است که امروز به توسعه يافتگي کشور خود مي بالند. بايد توجه داشت که کارآفرينان تنها به ايجاد فرصتهاي شغلي جديد نمي پردازند بلکه با ساختار، تفکر، تحرک و فرهنگ لازم دست به تخريب خلاق مي زنند تا از دل ويرانه هاي کهن بناي رفيع آباداني و پيشرفت را برافرازند.
n
nباتوجه به نقش و اهميت کارآفريني و سابقه درخشان کارآفرينان در توسعه بسياري از کشورها و باتوجه به مشکلات اقتصادي زيادي که کشور ما با آن مواجه بوده و دست ياري از هر سويي مي طلبد، ترويج و اشاعه مفهوم کارآفريني، بسترسازي براي فرهنگ حامي کارآفريني و مهمتر از همه تربيت افراد (بويژه تحصيلکردگان) کارآفرين سازماني براي تمامي جوامع بــه خصوص براي جوامع درحال توسعه اي مانند ايران از اهميت و ضرورت حياتي برخوردار است.
n
n
n
n
nشرايط اقتصادي، صنعتي، اجتماعي و فرهنگي امروز کشور به گونه اي است که حل مشکلات و تنگناها، الگوها و راه حلهاي جديد و متفاوتي را طلب مي کند. ترکيب جمعيتي جوان کشور، ضرورت ايجاد فرصتهاي شغلي و نيز نوسان بهاي نفت سه عامل عمده اي هستند که موجب مي شوند سياستگذاران و تصميم سازان کلان کشور به منبع درآمد سهل الوصول ديگري به جز نفت بينديشند و بي شک آن منبع جز ابتکار، خلاقيت و نوآوري چيز ديگري نيست.
n
nاکنون در عرصه جهاني، افراد خلاق، نوآور و مبتکر به عنوان کارآفرينان منشا تحولات بزرگي در زمينههاي صنعتي، توليدي و خدماتي شده اند و از آنها نيز به عنوان قهرمانان ملي ياد مي شود. چرخهاي توسعه اقتصادي همواره با توسعه کارآفريني به حرکت درمي آيد. در اهميت کارآفريني همين بس که طي بيست سال (۱۹۸۰ – ۱۹۶۰) در يکي از کشورهاي جهان سوم (هند) تنها ۵۰۰ موسسه کارآفريني شروع به کار کردهاند و حتي بسياري از شرکتهاي بزرگ جهان براي حل مشکلات خود به کارآفرينان روي آوردهاند.
n
nآنچه در شرايط سخت کنوني ضرورت آن در جامعه بيش از پيش احساس مي شود، پرداختن به اين مقوله اساسي، يعني کارآفريني است. زيرا مسلماً کارآفرينان باتوجه به خصوصيات ممتاز و برجسته خود قادرند در چنين شرايطي منابع لازم براي ايجاد رشد و توسعه در زمينه هاي توليد و منابع انساني فراهم کرده، اشتغال و کسب و کار جديد ايجاد کرده و با نوآوري صنعتي بر توسعه دامنه محصولات و خدمات بيفزايند.
n
nامروزه نيروي انساني به عنوان يک منبع نامحدود و محور هر نوع توسعه مطرح مي باشد. در اين بين کارآفرينان به طورخاص داراي نقشي موثرتر در فرآيند توسعه اقتصادياند. تحقيقات نشان داده که بين رشد اقتصادي و تعداد کارآفرينان در يک کشور همبستگي مثبت وجود دارد. زيرا کشوري که داراي تعداد زيادي کارآفرين باشد از محرکهاي تجاري و اقتصادي قويتري برخوردار است.
n
nآموزش و پرورش کارآفرينان سازماني نيازمند يک متدولوژي آموزشي اجرايي براي همکاري تنگاتنگ بين صنعت و دانشگاه جهت مواجهه با فشارهاي شديد اجتماعي حاصل از رشد سريع فناوري و کمبود نيروي انساني متخصص در جهان امروز است.
n
nدر اين روش که عنوان کارآفريني يافته، انسانها به گونه اي پرورش مي يابند که خود درجهت خلق کار قدم بردارند. مشاهدات حاصل از اعمال اين متدولوژي به صورت موردي در قالب مأموريت اجتماعي، اهداف، مقصد مشخص، و نيز فعاليتهاي مترتب آن منعکس گرديده اند.
n
n
n
n
nکارآفريني، واژه اي است نو که از معني کلمه اش نمي توان به مفهوم واقعي آن پي برد. اين واژه به جاي کلمه ENTERPRENEURSHIP به کار مي رود که در اصل از کلمه فرانسوي ENTERPRENDER به معناي متعهدشدن نشأت گرفته است. بنابر تعريف واژه نامه وبستر کارآفرين کسي است که متعهد مي شود مخاطره يک فعاليت اقتصادي را سازماندهي، اداره و تقبل نمايد». بعضي از دانشمندان نظير شومپيتر، کارآفرين را مهمترين عامل توسعه اقتصادي دانستهاند. وي معتقد است کارآفرين يک مدير صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقيت، ريسک پذيري، هوش، انديشه، و وسعت ديد، فرصتهاي طلايي مي آفريند. او قادر است که با نوآوريها تحول ايجاد کند و يک شرکت زيان ده را به سوددهي برساند.
n
nسير تطور و تکامل فعالان اقتصادي يا کارآفرينان نشان مي دهد که کارآفريني در نظريه هاي اقتصادي تبلور يافته و به عنوان عامل اصلي ايجاد ثروت يا موجد ارزش اقتصادي شناخته و از قرن پانزدهم تاکنون در کانون بحث مکاتب مختلف اقتصادي قرار داشته است. اما سابقه مفهوم کارآفريني در دانش امروزي به دويست سال پيش برميگردد. اولين کسي که اين مسئله را مطرح کرد فردي به نام کانتيلون است. اين واژه دستخوش تعاريف جديد شده و ترجمه آن در ايران به معناي همان کسي است که زيربار تعهد مي رود. امروزه بسياري از شرکتها به لزوم کارآفريني سازماني پي برده اند.
n
nکارآفريني در سير تاريخي و روند تکاملش چنين بيان شده است:
n
n– کارآفرين فردي است که ابزار توليد را به منظور ادغام آنها براي توليد محصولات قابل عرضه به بازار، ارائه ميکند ( ريچارد کانتيلون ( R. Cantillon )، در حدود سال 1730 ).
n
n– کارآفرين عاملي است که تمامي ابزار توليد را ترکيب ميکند و مسووليت ارزش توليدات، بازيافت کلسرمايهاي را که بکار ميگيرد، ارزش دستمزدها، بهره و اجارهاي که ميپردازد و همچنين سود حاصل را برعهده ميگيرد (جان باتيست سي ( Jean Baptiste Say ) ، اقتصاددان فرانسوي در سال 1803 ميلادي).
n
n– کارآفريني پلي است بين جامعه به عنوان يک کل، به ويژه جنبههاي غيراقتصادي جامعه و موسسات انتفاعي تاسيس شده براي تمتع از مزيتهاي اقتصادي و ارضاء آرزوهاي اقتصادي(آرتور کولA. Cole، ۱۹۴۶)
n
n– کارآفرين فردي است که تخصص وي تصميمگيري عقلائي و منطقي درخصوص ايجاد هماهنگي در منابعکمياب ميباشد (کاسون، ۱۹۸۲).
n
n– کارآفريني به عنوان يک تسريعکننده و جرق رشد است که توسعه اقتصادي را فراهم ميآورد (ويلکن(Wilke)، ۱۹۸۰ )
n
n– کارآفرين فردي است که شرکتهاي جديدي را که سبب ايجاد و رونق شغلهاي جديد ميشوند، شکلميدهند (که چموف (B – Kirchhoff )، ۱۹۹۴).
n
n– رابرات لمب R.K .Lamb ) ، ۱۹۰۲) معتقد بود که «کارآفريني يک نوع تصميمگيري اجتماعي است که توسط نوآوران اقتصادي انجام ميشود و نقش عمده کارآفرينان را اجراي فرآيند گسترده? ايجاد جوامع محلي، ملي و بينالمللي و يا دگرگون ساختن نمادهاي اجتماعي و اقتصادي ميدانست.
n
n– هربرتون ايوانز Herberton G.Evans ) ، ۱۹۵۷ ) معتقد بود که کارآفرين وظيفه تعيين نوع کسب و کار مورد نظر را بر عهده داشته و يا آن را ميپذيرد.
n
n– ردليچF.Redlich) ، ۱۹۵۸) معتقد است که کارآفرين در حالي که مدير، سرپرست و هماهنگکننده فعاليتهاي توليد است، برنامهريز، نوآور و تصميمگيرنده نهايي در يک شرکت توليدي نيز ميباشد.
n
n– مک کلهلند ( D.M.Clelland ، ۱۹۶۱ ) معتقد بود که کارآفرين کسي است که «يک شرکت (يا واحد اقتصادي) را سازماندهي ميکند و ظرفيت توليدي آن را افزايش ميدهد.»
n
n– پنروز (E.Penrose ،(۱۹۶۸ جنبه اصلي کارآفريني را همانا شناسايي و بهرهبرداري از کارهاي فرصتطلبانه براي گسترش شرکتهاي کوچکتر ميداند.
n
n– کارلند (J.c.carland، (۱۹۸۴ معتقد است که کارآفرين فردي است که جهت دستيابي به سود و رشد، شغلي را به وجود ميآورد و مديريت ميکند.
n
n– چل و هاروث ( E.Chell & J.Haworth ، ۱۹۸۸ ( در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيدهاند که کارآفرينان افرادي هستند که قابليت مشاهده و ارزيابي فرصتهاي تجاري، گردآوري منابع مورد نياز و دستيابي به ارزيابي حاصل از آن را داشته و ميتوانند اقدامات صحيحي را براي رسيدن به موفقيت انجام دهند.
n
n– پيتردراکر ( P.Draker ، ۱۹۸۵ ) معتقد است، کارآفرين کسي است که فعاليت اقتصادي کوچک و جديدي را با سرمايه خود شروع مينمايد.
n
n– ادي و اولم ( G.Eddy & K.Olm ، ۱۹۸۵ ) معتقدند که کارآفرين فردي است که مايل و قادر به مخاطرهپذيري است و در عين حال ابزار توليدي و اعتباري را در هم ميآميزد تا به سود يا اهداف ديگري همچون قدرت و احترام اجتماعي دست يابد.
n
n– تراپ مان و مورنينگ استار ( J.Torpman & G.Morningstar ، ۱۹۸۹ ) در کتاب «نظامهايکارآفرينانه» در دهه ۱۹۹۰ مينويسند:
nکارآفرين يعني ترکيب متفکر با مجري، کارآفرين فردي است که فرصتارائه يک محصول، خدمات، روش و سياست جديد يا راه تفکري جديد براي يک مشکل قديمي را مييابد. کارآفرين فردي است که ميخواهد تاثير انديشه محصول يا خدمات خود را بر نظام مشاهده کند.
n
n– جفري تيمونز( J.Timmons، ۱۹۹۰ ) درخصوص کارآفريني مينويسد: «کارآفريني خلق و ايجاد بينشي ارزشمند از هيچ است. کارآفريني فرآيند ايجاد و دستيابي به فرصتها و دنبال کردن آنها بدون توجه به منابعي است که در حال حاضر موجود است. کارآفريني شامل، خلق و توزيع ارزش و منافع بين افراد، گروهها، سازمانها و جامعه ميباشد.
n
n– ديويد مک کران و اريک فلانيگان ( D.Mckeran & E.Flannigan ) کارآفرينان را افرادي نوآور، با فکري متمرکز، و به دنبال کسب توفيق و مايل به استفاده از ميانبرها ميدانند که کمتر مطابق کتاب کار ميکنند و در نظام اقتصادي، شرکتهايي نوآور، سودآور و با رشدي سريع را ايجاد مينمايند.
n
nبا توجه به موارد گفته شده مي توان گفت در واقع، هنوز هم تعريف کامل، جامع، مانع که مورد پذيرش همه صاحبنظران قرار گيرد از واژه کارآفريني ارائه نشده است، ليکن دراين بين تئوري و تعاريف اقتصاددان مشهور اتريشي به نام جوزف شومپيتر(Joseph schumpeter ) ازکارآفريني و نقش کارآفرينان در فرآيند توسعه مورد توافق و ارجاع اکثر محققين در اين زمينه است.
n
nبر طبق نظر وي کارآفرين نيروي محرکه اصلي در توسعه اقتصادي و موتور توسعه ميباشد و نقش ويعبارت است از نوآوري يا ايجاد ترکيبهاي تازه از مواد. شومپيتر مشخصه اصلي کارآفرين را «نوآوري»ميدانست و کار يک کارآفرين را «تخريب خلاق» تعريف کرد. وي در کتاب «نظريه اقتصاد پويا» اشاره ميکندکه تعادل پويا از طريق نوآوري و کارآفريني ايجاد ميگردد و اينها مشخصه? يک اقتصاد سالم هستند.
n
n– سابقه کارآفريني در دنيا
n
nدر اوايل سده شانزدهم ميلادي کساني را که درکار مأموريت نظامي بودند کارآفرين مي خواندند و پس از آن نيز براي مخاطرات ديگر نيز همين واژه با محدوديتهايي مورد استفاده قرار گرفت. از حدود سال ۱۷۰۰ ميلادي به بعد درباره پيمانکاران دولت که دست اندرکار امور عمراني بودند، از لفظ کارآفرين زياد استفاده شده است.
n
nکارآفريني و کارآفرين اولين بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و همه مکاتب اقتصادي از قرن شانزدهم ميلادي تاکنون به نحوي کارآفريني را در نظريههاي خود تشريح کردهاند. ژوزف شومپيتر با ارائه نظريه توسعه اقتصادي خود در سال ۱۹۳۴ که همزمان با دوران رکود بزرگ اقتصادي بود، موجب شد تا نظر او در خصوص نقش محوري کارآفرينان در ايجاد سود، مورد توجه قرار گيرد و به همين دليل وي را «پدر کارآفريني» لقب دادهاند.
n
nاز نظر وي «کارآفرين نيروي محرکه اصلي درتوسعه اقتصادي است » و نقش کارآفريني عبارت است از «نوآوري يا ايجاد ترکيب هاي تازه از مواد». همچنين کارآفريني از سوي روانشناسان و جامعهشناسان با درک نقش کارآفرينان در اقتصاد و به منظور شناسايي ويژگيها و الگوهاي رفتاري آنها با بررسي و تحقيق در خصوص آنان مورد توجه قرار گرفته است.
n
nجامعه شناسان کارآفريني را به عنوان يک پديده اجتماعي در نظر گرفته و به بررسي رابطه متقابل بين کارآفرينان و ساير قسمتها و گروههاي جامعه پرداختهند.
n
nدانشمندان مديريت به تشريح مديريت کارآفريني و ايجاد جو و محيط کارآفرينانه در سازمانها پرداختهاند.
n
n– سير تاريخي مفهوم کارآفريني
n
nبه طور کلي و با عنايت به موارد اشاره شده در فوق ، سير تاريخي مفهوم کارآفريني را ميتوان به پنج دوره تقسيم نمود:
n
nدوره اول ( قرون ۱۵ و ۱۶ ميلادي) : در اين دوره به صاحبان پروژههاي بزرگ که مسئوليت اجرايي اين پروژهها همانند ساخت کليسا، قلعه ها، تأسيسات نظامي و …. از سوي دولتهاي محلي به آنها واگذار گرديد. کارآفرين اطلاق ميشد، در تعاريف اين دوره پذيرش مخاطره، لحاظ نشده است.
n
nدوره دوم ( قرن ۱۷ ميلادي) : اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتي در اروپا بوده و بعد مخاطره پذيري به کارآفريني اضافه شد کارآفرين در اين دوره شامل افرادي همانند بازرگانان ، صنعتگران و ديگر مالکان خصوصي ميباشد.
n
nدوره سوم ( قرون ۱۸و ۱۹ ميلادي) : در اين دوره کارآفرين فردي است که مخاطره ميکند و سرمايه مورد نياز خود را از طريق وام تأمين ميکند، بين کارآفرين و تأمين کننده سرمايه (سرمايهگذار) و مدير کسب و کار در تعاريف اين دوره تمايز وجود دارد.
n
nدوره چهارم ( دهههاي مياني قرن بيستم ميلادي) : در اين دوره مفهوم نوآوري شامل خلق محصولي جديد، ايجاد نظام توزيع جديد يا ايجاد ساختار سازماني جديد به عنوان يک جزء اصلي به تعاريف کارآفريني اضافه شده است.
n
nدوره پنجم، دوران معاصر( از اواخر دهه ۱۹۷۰ تاکنون ) : در اين دوره همزمان با موج ايجاد کسب و کارهاي کوچک و رشد اقتصادي و نيز مشخص شدن نقش کارآفريني به عنوان تسريع کننده اين سازوکار، جلب توجه زيادي به اين مفهوم شد و رويکرد چند جانبه به اين موضوع صورت گرفت. تا قبل از اين دوره اغلب توجه اقتصاددانان به کارآفريني معطوف بود، اما در اين دوره به تدريج روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان و محققين علوم مديريت نيز به ابعاد مختلف کارآفريني و کارآفرينان توجه نمودهند.
n
nتا دهه ۱۹۸۰ سه موج وسيع ، موضوع کارآفريني را به جلو رانده است:
n
nـ موج اول: انفجار عمومي مطالعه و تحقيق در قالب انتشار کتابهاي زندگي کارآفرينان و تاريخچه شرکتهاي آنها، چگونگي ايجاد کسب و کار شخصي و شيوههاي سريع پولدار شدن ميباشد. اين موج از اواسط دهه ۱۹۵۰ شروع ميشود.
n
nـ موج دوم: اين موج که شروع آن ازدهه ۱۹۶۰ بوده شامل ارائه رشتههاي آموزش کارآفريني در حوزههاي مهندسي و بازرگاني است که در حال حاضر اين حوزهها به ساير رشتهها نيز تسري يافته است.
n
nـ موج سوم: اين موج شامل افزايش علاقمندي دولتها به تحقيقات در زمينه کارآفريني و بنگاههاي کوچک، تشويق رشد شرکتهاي کوچک و انجام تحقيقات در خصوص نوآوريهاي صنعتي ميشود که از اواخر دهه ۱۹۷۰ آغاز شده است.
n
n– سابقه کارآفريني در ايران
n
nعليرغم اينکه در کشورهاي پيشرفته دنيا از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد به موضوع کارآفريني توجه جدي شده و حتي در بسياري از کشورهاي درحال توسعه هم از اواخر دهه ۱۹۸۰ اين موضوع را مورد توجه قرار دادهاند، در کشور ما تا شروع اجراي برنامه سوم توسعه، توجه چنداني به کارآفريني نشده بود. حتي در محافل علمي و دانشگاهي نيز به جز موارد بسيار نادر، فعاليتي در اين زمينه صورت نگرفته بود. مشکل بيکاري و پيشبيني حادتر شدن آن در دهه ۱۳۸۰ موجب شد که در زمان تدوين برنامه سوم توسعه، موضوع توسعه کارآفريني مورد توجه قرار گيرد. در برنامه اخير، توسعه کارآفريني در سطح وزارتخانههاي علوم، تحقيقات و فناوري، بهداشت، درمان و آموزش پزشکي، جهاد کشاورزي، صنايع و معادن و فلزات و همچنين مؤسسه جهاد دانشگاهي به دليل ارتباط با فعاليتهاي آنها، مطرح شده است.
n
nمتأسفانه واژه کارآفريني که ترجمهاي از کلمه Enterpreneurship است، موجب گرديده است که معني ايجاد کار و يا اشتغالزايي از اين واژه برداشت ميشود. در حاليکه کارآفريني داراي مفهومي وسيعتر و با ارزشتر از اشتغالزايي است. اين برداشت ناصحيح از اين مفهوم و همچنين تورم نيروي انساني بيکار در جامعه ( بويژه در بين دانشآموختگان دانشگاهي)، موجب شده بسياري از سياستهايي که براي توسعه? آن اتخاذ شده و نيز در بخشنامهها و سخنرانيهاي مسئولان در اين خصوص، صرفاً جنبه? اشتغالزايي براي آن در نظر گرفته شود. در حاليکه کارآفريني داراي پيامدهاي مثبت و مهم ديگري همانند: بارور شدن خلاقيتها، ترغيب به نوآوري و توسعه? آن، افزايش اعتماد به نفس، ايجاد و توسعه? تکنولوژي، توليد ثروت در جامعه و افزايش رفاه عمومي است و در صورتيکه فقط به جنبه? اشتغالزايي آن توجه شود، از ساير پيامدهاي آن بيبهره خواهيم ماند .
n
n– ريشه هاي کارآفرينانه
n
nهيچ معلمي نيرومندتر و نافذتر از مثال خوب نيست. مطالعات در اين زمينه نشان مي دهد که بيش از نيمي از آغاز کنندگان حرف جديد والديني داشتهاند که صاحب يک حرفه بودهاند. نويسنده آنرا بطور خلاصه بدين ترتيب بيان ميدارد: افرادي که دست به ايجاد شرکت مي زنند احتمال قريب به اتفاق از خانواده هايي هستند که در آن والدين يا فاميلهاي نزديکشان در همان حرفه مشغول فعاليت بودهاند. افراد مسنتر مثال يا مدلهايي براي فرزندان خود بودهاند و احتمالاً برايشان فرقي نميکرد که در کار خود موفق باشند يا خير. بهر حال، براي فرزندان که در چنين خانواده هايي بزرگ ميشدند، عمل شروع يک حرفه جديد ممکن بنظر ميرسيد و کاري بود که آنها قادر به انجامش بودند.
n
n– تاثير تجربه
n
nتجربه و دانش فني نقش اساسي را در ايجاد شرکت موفق بازي مينمايد. مهارتها و صلاحيتهاي مديريتي براي تاسيس يک شرکت لازم است. بسياري از مطالعات مشخص ميسازد که ۹۰% يا بيشتر مؤسسان (بنيانگذاران) شرکتهاي خود را در بازار و صنايع مشابهي آغاز مينمايند که در آنها مشغول فعاليت بودهاند.
n
n– ويژگيهاي اکتسابي و نيازهاي نقش فرد
n
nمجموعه عوامل مهم ديگري که مؤسسان به شکل سودمندي مي توانند بعنوان قسمتي از فرايند شروع در نظر آورند، استعداد، اختيار و مشخصات خود آنها مي باشد. مطالعات چند سال اخير درباره کارآفرينان که در عمل و مشخصات افراد شاغل در تمام مدت اشتغال خود آموخته اند را تأييد ميکند.
n
nمتأسفانه وسايل اندازه گيري هنوز آنقدر پيشرفت نکرده اند تا به ما اجازه اين چنين تحقيقاتي را بدهند که بتوان بر اساس آن بوضوح اين عوامل را با دقت و صراحت قابل اعتماد معين و مشخص نمود.
n
n– نقش کارآفرينان در توسعه
n
nبه دليل نقش و جايگاه ويژه کارآفرينان در روند توسعه و رشد اقتصادي، بسياري از دولتها در کشورهاي توسعه يافته و درحال توسعه تلاش مي کنند با حداکثر امکانات و بهره برداري از دستاوردهاي تحقيقاتي، شمار هر چه بيشتري از جامعه را که داراي ويژگيهاي کارآفريني هستند به آموزش درجهت کارآفريني و فعاليتهاي کارآفرينانه تشويق و هدايت کنند.
n
nکارآفرينان با مهارتي که در تشخيص فرصتها و موقعيتها و ايجاد حرکت درجهت توسعه اين موقعيتها دارند، پيشگامان حقيقي تغيير در اقتصاد و تحولات اجتماعي محسوب مي شوند. آنها تصديق مي کنند که موفقيت و بقا در چشم اندازهاي برخواسته از فردا، نيازمند چالاکي، قوه ابتکار و خلاقيت است. علاوه بر اين کارآفريني به ريسک پذيري، نوآوري و کنش کارآفرينانه هم نياز دارد. براساس نظريات اقتصادي و تجارب حاصله در اقتصادهاي روبه رشد، کارآفرينان موتور محرکه توسعه و رشد اقتصادي محسوب مي شوند و بالطبع اشتغالزايي يکي از رهاوردهاي مهم کارآفريني است.
n
nمتاسفانه در کشور ما و در چند برنامه اخير توسعه، توجه خاص به اين مهم نشده و حتي مي توان گفت که اين مفهوم براي بسياري از دست اندرکاران و افراد جامعه ناشناخته و غريب است. شـــايد به همين دليل تاکنون برنامه ريزي و بسترسازي مناسبي در حوزه هاي اقتصادي، اجتماعي و نظام آموزشي کشور براي توسعه کارآفريني بويژه در دانشگاههاي کشور صورت نپذيرفته است.
n
n– کارآفريني رقابت در کسب و کار را تقويت ميکند
n
nفعاليتهاي جديد کارآفرينانه و يا آغاز مجدد يک کسب و کار(حتي پس از انتقال يک واحد اقتصادي به مالک جديد) به افزايش بهرهوري کمک قابل توجهي ميکند. اين فعاليتها فشار را براي افزايش رقابت افزايش ميدهد و همچنين واحدهاي ديگر را وادار ميکنند که يا کارايي خود را افزايش دهند و يا دست به ابداع بزنند. افزايش بهرهوري و ابداع در واحدهاي شغلي چه در سازمانها، توليدات، خدمات و يا بازار توان رقابت يک اقتصاد به طور کلان را افزايش ميدهد. اين فرآيند به مصرفکنندگان امکان بهرهگيري زياد با قدرت انتخاب بالا و قيمتهاي پايين را ميدهد.
n
n– کارآفريني تواناييهاي انباشته فردي را آزاد ميکند
n
nيک شغل تنها راهي براي انباشت پول و سرمايه نيست. معيارهاي ديگري نيز مانند امنيت، ميزان استقلال، تنوع کارها و علايق نيز در يک کسب و کار مورد نظر است. سطح درآمدي بالاتر، افراد را به ارضاي نيازهاي بيشتري هدايت ميکند. نيازهايي مانند استقلال و اتکا به نفس نمونههايي هستند که با توسعه کارآفريني در افراد امکان بروز پيدا ميکنند. بر اساس تحقيقات انجام شده در ميان خانوارهاي کشور انگلستان افراد در کنار انگيزههاي مادي مانند پول و سمت، کارآفريني را راهي براي ارضاي برخي نيازهاي معنوي خود مانند آزادي، استقلال و کسب جنب و جوش در زندگي انتخاب ميکنند.
n
nدر خور توجه است براي کساني که نتوانستهاند شغل دلخواه خود را انتخاب کنند کارآفرين شدن ممکن است برخاسته از نيازهاي اقتصادي باشد. کارآفريني ممکن است فرصت يافتن موقعيتهاي شغلي بهتري را به آنها بدهد. رضايت شغلي در ميان کارآفرينان در مقايسه با کارمندان به مراتب بيشتر است. بر اساس تحقيقات انجام شده در حدود ۳۳ درصد افرادي که شغل آزاد دارند و کارمندي ندارند و ۴۵ درصد افرادي که شغل آزاد دارند و کارمند نيز دارند از شغل خود رضايت دارند. اين در حالي است که اين ميزان براي کارمندان در حدود ۲۷ درصد است.
n
n– کارآفريني سازماني
n
nعلاوه بر افرادي که مايلند کارآفرين شوند و سرمايه گذاراني که مايلند آنها را حمايت کنند، افراد زيادي به آنچه که به عنوان کارآفريني درون سازماني يا کارآفريني در بستر يک شرکت سهامي بزرگ از آن ياد ميشود تمايل دارند. از اوايل دهه ۱۹۸۰ با اهميت يافتن کارآفريني و تاکيد شرکتها بر نوآوري براي بقا و رقابت با کارآفريناني که بيش از پيش در صحنه بازار ظاهر مي شدند، موجب هدايت فعاليتهاي کارآفرينانه به درون شرکتها شدند (وانکن و ديگران، ۱۹۸۸، ص ۱۶).
n
nهمراه با رسوخ فرآيندهاي اداري و ديوان سالاري در فرهنگ شرکتها، دردهه هاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، کارآفريني در سازمانهاي بزرگ به طور فزايندهاي موردتوجه مديران ارشد شرکتها قرار گرفت تا آنها نيز بتوانند به فرآيند اختراع، نوآوري و تجاري کردن محصولات و خدمات جديد خود بپردازند. با آغاز دهه ۱۹۸۰، و پيشرفت ناگهاني صنايع در عرصه رقابتهاي جهاني اهميت تفکر و فرآيندهاي کارآفرينانه در شرکتهاي بزرگ، بيش از گذشته موردتاکيد قرار گرفت و محققان کانون توجه خود را به چگونگي القاي کارآفريني در ساختار اداري شرکتهاي بزرگ معطوف ساختند (استيونسون و گامپرت، ۱۹۸۵). البته لازم به توضيح است که فعاليتهاي مخاطره آميز در کارآفريني مستقل و فردي به معناي سازماندهي يک سازمان جديد يا تاسيس يک شرکت بوده، و فعاليت مخاطره آميز در مفهوم کارآفريني شرکتي به معناي توسعه فعاليتي جديد در چارچوب شرکت است.
n
nيک اصل بسيار ساده موجب پيدايش کارآفرينان درون سازماني شد. اصل مزبور چنين است: در وجود انسان نعمتي قرار دارد که او را وادار به خلاقيت مي کند، يعني چيزي پديد مي آورد که پيش از آن بدان صورت وجود نداشته يا بدان خوبي کارنمي کرده است. چنين نتيجه مي شود که شرکتها مي توانند ازطريق تشويق کارکنان و ترغيب آنها به رفتاري همانند «کارآفرينان داخلي سازمان باعث شوند که آنها درجهت افزايش سود، نوآوري کنند و سپس به اين افراد آزادي عمل داده شود تا بتوانند بدون درگيري با قوانين و مقررات دست و پاگير (ديوان سالاري) طرحهاي خود را به اجرا درآورند.
n
n– چارچوب کارآفريني سازماني
n
nبا آشکار شدن مفهوم کارآفريني بويژه مفهوم کارآفريني سازماني و ضرورت آن در توسعه سازمان و جامعه، ترديدي در تربيت کارآفرينان سازماني جهت تحقق اين هدف بزرگ باقي نمي ماند. باتوجه به اينکه در تاکيد بر اهميت کارآفريني سازماني، کارآفريناني سازماني به عنوان موتور نيرومند توسعه سازمان و جامعه خود شناخته شدند، آنچه اهميت حياتي پيدا مي کند، روشن کردن و به راه انداختن اين موتورها جهت توسعه است.
n
nبراي روشن شدن موتور، کافي است استارت زده شود ولي براي استمرار فعاليت آن بايد همواره به آن سوخت رساني شود و شرايط جهت فعاليت بي نقص آن مهيا گردد. به هرحال براي آگاه شدن و شروع به حرکت کارآفرينان سازماني کافي است آموزشهاي لازم در اين زمينه به آنها ارائه تا جرقه کارآفريني در ذهن آنان زده شود و درعين حال ضرورت مسئله نيز براي آنها معلوم گردد و اما براي تداوم اين حرکت بايد با پرورش آنان از طريق اقداماتي مانند حمايت مديريت، ايجاد تفکر استراتژيک کارآفريني، ايجاد عوامل ساختاري و فرهنگي و … بستر فعاليت مستمر را فراهم کرد.
n
n– آموزش کارآفريني سازماني
n
nبه طورکلي بنابه يک تعريف جامع، آموزش به معناي معلومات و رشد فکري است که از راه تحصيلات رسمي و غيررسمي و مطالعه به دست مي آيد. اساس آموزش بر يادگيري است و هر سازماني مي کوشد تا کمک کند عملکرد افراد در شغلشان موثر شود. برنامه آموزشي همانا سازمان بخشيدن به اين تجربيات است به طريقي که نگرشها يا مهارتهاي موردنياز را متناسب کرده و بهبود بخشد. بنابراين، آموزش کوششي است که توسط سازمانها براي تغيير رفتار افراد ازطريق فرآيند يادگيري و به خاطر افزايش اثربخشي آنها صورت مي گيرد.
n
n آموزش کليه مساعي و کوششهايي است که درجهت ارتقاي سطح دانش و آگاهي، مهارتهاي فني، حرفهاي و شغلي و همچنين ايجاد رفتار مطلوب در کارکنان يک سازمان به عمل آيد و آنان را آماده انجام وظايف و مسئوليتهاي شغلي خود ميکند. هدف از آموزش کارکنان انتقال معلومات و محفوظات نيست. هدف، انبارکردن نتايج به دست آمده در ذهن کارمندان نيست. زيرا اين دستاوردها در کتابها و کتابخانه ها موجود است. آموزش و پرورش صحيح آن است که انسان را براي جستجوي مداوم راه حلهاي جديد مجهز کند. نگرشي که همراه با کسب دانش به دست مي آيد، به مراتب از خود دانش مهمتر است.
n
nولين مرکزي که در دنيا دوره ويژه کارآفريني درون سازماني را برگزار کرد، موسسه توسعه کارآفريني در هند است. ازجمله اهداف کلان اين دوره مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
n
n1) آگاه ساختن شرکت کنندگان با استعدادهاي نهفته کارآفريني و هدايت آنها به سوي نوآوري.
n
n2) توسعه و ايجاد جو کارآفريني درون سازماني.
n
n3) ايجاد اطمينان در شرکت کنندگان دوره مبني بر اينکه بينش و بصيرت ايجاد شده درجهت رشد و توسعه بيشتر خواهدبود.
n
n4) کمک به توسعه شيوه رهبري کارآفرينانه در سازمان.
n